سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ای سرو باغ و بستان ، ای میر و ای تو سلطانای قبله گاه و ایمان یادم، تو را فراموشمن قطره ام تو دریا ،عاشق منم تو شیدا خضری و من چو موسییادم ، تو را فراموشبی نام و بی نشانی ، چون برگ در خزانیگفتی مرا تو جانی یادم، تو را فراموشبال و پرم شکستی ، پای دلم تو بستی تا در دلم نشستییادم، تو را فراموشچون تشنه در کویرم ، شاهی و من فقیرم بی تو به غم اسیرم یادم، تو را فراموشای ماه، ای تو همراه ، هستی ز دل تو آگاه غیر ت...
چهارشنبه سوری را با من باشدستانت را به من بده تا از روی آتش بپریمو غصه هایمان را بسوزانیمبه جایش عشق آتشین به دلهایمان بیاوریم....