متن غم هجران
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غم هجران
نمیدانم مادرم چگونه تاب آورد…
هشت سال چشمانتظاری، هشت سال بدرقههای بیپایان،
هشت سال دلسپردن به خبری از پدر…
او هر بار با دلی لرزان، اما صورتی آرام، پدر را راهی میکرد
و من حالا با هر بار رفتنت، فرو میریزم.
میگویند جنگ فقط آنجاست که گلولهها میبارد،
اما من...
از روزِ ازل حــک شــده بر جـــان و دلم
عشق تو و این غم که ز هجرانِ تو است
شدم، در عشقِ تو، لیلای مجنون
شد احساسِ درونم، غرقهی خون
نمیخواهی بفهمی، هرگز این را
که میبارد دلم، در هجرت اکنون
در دل شب، نالهی دلدار میسوزد مرا
چون شرر در خرمن گلزار میسوزد مرا
چون صبا بر گل گذر کرد و نگاهی کرد و رفت
یاد آن دیدار در دیدار میسوزد مرا
ماهتاب از پردهی ابر سیه بیرون زند
چشم آن مهپیکر بیدار میسوزد مرا
در غم هجران تو ای...
سالها رفته ای اما،چشم من درپی توست
نی نی چشم من اِنگار، پِی گهواره توست
من شکارِ ،چَشم آهوی تو بودم معشوق
قلب بی طاقتم هرروز، دَرپی خانه ی توست
من زِ دَرد غَم هِجران تو آلوده و مست
قلب آتش زَده ی من، پِی میخانه ی توست
مُردم و...
گفت چه ویران گشته ای ..
خنده مستانه ای سر دادم...
گفتم :اگر صاحب خانه در خانه نباشد آن خانه با خاک یکسان می شود..
آباد بودم ویرانم کردی..
این مطلب یکی از اصل های مهم زندگی..
نویسنده المیرا پناهی درین کبود