متن معشوقه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات معشوقه
عازم کوچه معشوقه شدم، خواجه پیر ،
حذر داد که سر می شکند دیوارش ،
گاه باید به سر از کوچه معشوقه گذشت ،
بگذار تا که سرم را بشکند دیوارش !
ارس آرامی
عازم کوچه معشوقه شدم، خواجه پیر
حذر داد \که سر می شکند دیوارش\
تا زنده کنم یادی از عهد قدیم
بگذار تا سَرم را، بشکند دیوارش!
شاعر: ارس آرامی
اینجا آدم هایی هستند که آرزو می کنند،
ای کاش معشوقه شان، کمی دلتنگ شود.
کاش در این دلتنگی هم، تنها نَمانند...
آدم هایی هستند که آنقدر از همراهِ قدیمی شان حرف می زنند،
که به گمانم دیگر، در و دیوار اتاق شان او را بشناسند!
مهمانِ همیشگیِ آن ها،...
دختری در من
هر روز صبح؛
به وقتِ معاشقه ی شبنم و سبزه ها
میوه ی زندگی را در بند بند وجودش به بار می نشاند.
چترش را در ایستگاه جا می گذارد تا صورتش با آبِ باران شسته شود...
و بی توجه به نگاهِ مسافران؛
به وسعتِ خیالش بر...
فصل نشانه گذاری شده ی کتابم را در مکانی که آغشته به آرامش است، باز می کنم.
به دنیایِ خیالی رنگارنگ و شاید سیاه سفیدم وارد می شوم!
هر چقدر که پیش می روم عطش و کنجکاوی ام بیشتر می شود.
صفحات را ورق می زنم و سفر می کنم...