پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ماهی در ،دریا آرام می گیردگل ها در دشتهای وسیع و پربارانو من در کنار تو...
همه ی راه ها به دریا بسته می شوند. دریا اما حکایتِ بی پایانی است....
دل به دریا زدم و عاشق رویت شده امساحلم شو ، بغلم کن که نمیرد احساس...
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد...
پاییز بی باراندریا بی موج ، همه را تجسم کنمن بی تو همانقدر نچسب و دلگیرم......
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیممن که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی...
تو را به اندازه عشقی که ابر شد ابری که باران وچشمه ای که به دریا رسید دوست خواهم داشت...
نیازی به دریا نیست،برای غرق شدنچشمان تو کافیست..!...
میخواهم عاشقت شوم اما نمیشوددریا که در پیاله ی من جا نمیشود ......
قایقی که از دریا بر نمی گرددیا اسیر توفان شده استیا غم قایقران!...
رود می خواست به دریا برسد، راه افتادبینشان تا به ابد فاصله انداخت کویر......
صدفیک شبی...دل ز دریا برید...چون از برکه ای...دوستت دارمشنید.....
نه پرِ پرواز داشتمنه دلم دریا بود؛در هوایت غرق شدم .......
احاطه کرده ای مراچیست جزیره ، بی دریا !؟...
غروب/در خوابِ بستر دریا/لالایی باد...
آفتاب روی موج ها ریختوقتی به سمت دریا می راندیقایق نگاهت را...
کاشبه جای دل سپردن به سنگهادل داده بودم به رودتا خودِ دریا...
گرمی لبهای تو دائم به دردم می خورددر کنار سردی شبهای دریا بوسه ات!...
گفتی که دل به آبیِ دریا بزن؛بیا...کو چشم آبی ات که خودم را فدا کنم؟...
آدمی که غرق شود قطعا می میردچه در دریاچه در رویا.......
دریا نرفتهساز چشمانمبه جزر و مد مشغولند...
به حد دریا که عمیق است وخروشان ..عشقت در من در جریان است ......
تو دریا شومن قول میدم خودم تو موجت جون بدم...
نگاه من /با نگاه تو /گره خورد/دل به دریا زد/ با ماهی سیاه کوچک...
بابا جانم دریا و کوه هم شما را یادم میاره چون دلتون یه دریاس و مثل کوه با عظمتیروزتون مبارک تکیه گاه همیشگی من...
در آغوش تنگ تو که باشمبه وسعت یه دریا آرامش دارم...
به قدری چشم تو زیباست دلم دریا نمی خواهد دلم بی تو دگر چیزی از این دنیا نمی خواهد...
لبت قرمز دلت آبی چه تلفیقی شما داریغروب گرگ و میشی که به دریا انتها داری...
یادهای تو دریاستو من نهنگ گمشدهایکه در پی قویی ،در جویی غرق شد . . ....
خِس خِس سرفههای سنگینتسینهام را به درد آوردهمثل گرداب سهمگینی کهرخنه کردهست در دلِ دریا...
عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشهعشق مثل ستاره می درخشهعشق مثل خورشید گرم میکنهعشق مثل گل ها لطیفهوعشق درست مثل تو زیباست...
برای داشتنتدلی را به دریا زدم که از آب میترسید......
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشیدو چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید...
کرانه در کرانه یاد انزلیدر هوای گرم، مرا دارد باد می زندآن وقتی که دریا موج داشتمرغ غواص، اخطارگونه داد میزد...
از حباب نفسم می فهممچیزی از من ته دریا ماندهمثل جا ماندن قلاب در آب؛بدنم در بدنت جا مانده......
دریا منو دیوونه میکنهوقتی که تو ساحل ندارمتعکسات اینجا توی دستمهمن هیچوقت کامل ندارمتموهاتو وا کردی تو دست باد......
آبی که بر آسود زمینش بخورد زوددریا شود آن رود که پیوسته روان است...
به تلخکامی دریا شکر چه خواهد کرد...
شما اصلا میدونید وقتی یه کوسه یه ماهی رو تو دریا میخورهتو ختمش کل دریا جمع میشن دور هم ماهیِ حلوا میخورن؟ | کائنات |@Not_Sheep...
زمین اشک های آسمان را به غنیمت برد،دریا متولد شد...
مثل ساحل آرام باشتا دیگران مثل دریابی قرارت باشند....
غرق شد شناگر/دریا ابی بود و ارام/بادکابوس های ساحل را می شمرد....
به من گفتی که دل دریا کن ای دوستهمه دریا از آن ما کن ای دوستدلم دریا شد و دادم به دستتمکش دریا به خون پروا کن ای دوست...
امروز صبح دیگریست ...به لبهایت گلهای سرخ بزنگردنبندی از مرواریدهای دریاناخنهایت را به رنگ دلم رنگ کن...
من و تو ساحل و دریای همیم - اما نه!ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می زدیماین که تنهاییم، تاوان خجالت های ماست...
خشکیدهدریا میان نفت ماهی ،دودی شده...
رود اگر دل به درختی بسپارد کافیستتا بخشکد وسط راه، به دریا نرسدفال حافظ که بگیرند همه میفهمندکار عاشق فقط ای کاش به یلدا نرسد ....
گریه کن بر حال خویش ای موج از دریا ملول لحظهای دیگر تو در آغوش ساحل نیستی...
عاقبت در شبِ آغوش تو گم خواهم شددل به دریا زدن رود تماشا دارد......