متن آینه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آینه
امروز در آینه تو را دیدم
هرچه زمان میگذرد
کم رنگ تر میشوم...
از بار اولی که دیدمت، زیباتر بودی!
من سر تاپای وجودت را با عشق تماشا میکردم..
باز آن روسری که بر روی آن، غنچه های فیروزه ای کاشته شده بود، روی سرت گل کرده بود...
خنده های پر از شیطنتِ روی لبانت، بر لبان من نیز نهالی از جنسِ خنده...
چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است...
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه ...
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد...
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه...
دوست داشتم آینه باشم تا
چهره ی تو به وقتِ شادی، در من نقش ببندد.
یا باران باشم
بر کویرِ ناامیدی ات ببارم،
و قلبت را مملو از نور و امید کنم.
یا عطر موردعلاقه ات باشم،
و تو را تنگ، در آغوش بفشارم!
خودکاری که با آن می نویسی...
حماقت محضِ یک انسان،
آن جا آشکار می شود که
در محکمه ی آینه ها،
از افشای باطنِ خود
امتناع ورزد...
من تو را زندگی می کنم
من تو را می اندیشم؛
همان لحظه که بند کفش هایم را می بندم تا روزم را شروع کنم؛ به این امید که هرچه زودتر به شب ختم شود.
یا وقتی که ظرف های تلنبار شده را می شورم و حواسم به آبی که...