متن اشعار اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار اعظم کلیابی
.
پرواز،کردم بر فراز قله ی درد
حتی نگفت امشب نرو یا اینکه برگرد
دیگر برای بازگشتن علتی نیست
دارد هوای عاشقی ها میشود سرد
کوچه هم مانند من دلتنگ هست وبی قرار
کوچ کرده با پرستو نغمه ی شیرین یار
من برای دیدنش لحظه شماری میکنم
شاهدم این تیک تاک ساعت شماته دار
گفته اند یک روز،می آید برای دیدنم
گفته اند آخر به پایان می رسد این انتظار
مثل یک غنچه که تازه سر زده از شاخه ها
سبز، هستم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من که میدانم دلت خوش روزگارت عالی است
در کنار من ولی جایت همیشه خالی است
بعد تو با درد این غصه نمی آیم کنار
زندگی بی تو برایم قصه ای پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی روحش کنون مانند نقش قالی است
در...
.
خوشبو و پر از طراوتی ، چون یاسی
جز مهر و محبت و وفا نشناسی
اینگونه تو را شناختم مادر جان
با قلب شکسته هم پر از احساسی
تا که با نام تو مادر می خورد شعرم رقم
می تراود چشمه های ذوق از چشم قلم
تا به نام نامی ات آغاز،کردم شعر را
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
من در آغوش تو فهمیدم زبان عشق را
در دهانم واژه ها گل میکند هر بازدم...
دور تو گردیدم و ازمن شدی هی دورتر
من غرورم را شکستم تو شدی مغرور تر
تو همان شاه همیشه فاتح شطرنج دل
من همان سربازم و در پیش تو کم زور تر
گفته بودی عاشقی منظورت اما این نبود
چشم هایم میشود هردم ازاین منظور تر
اجر دارد. خنده...
میتراود اشک شوق از چشم بیتاب قلم
هر زمان با نام مادر میخورد شعرم رقم
واژههایم سجده میکردند پیش پای تو
بیت ها بیت المقدس شد غزل شد محترم
با صدایت خشت خشتم را بساز! آباد کن
لحظه هایی که خراب و خستهام چون ارگ بم
من در آغوش تو...
اورفته است وروی دلم پا گذاشته
حالا مرابه حال خودم وا گذاشته
آنکه همیشه از من و از عشق میسرود
این بار پشت جمله اش اما گذاشته..!!!
شیرین شدم در عالم عشقش ولی چه تلخ
من را میان خاطره تنها گذاشته
ازهرم عشق چیز زیادی نمانده است
جزاینکه روی شیشه...
عرش در ماتم تو دیده ی گریان دارد
فرش در بزم غمت حال پریشان دارد
گرچه بی شمع و چراغ است مزارت آقا
تربتت جاذبه ی عالم. امکان. دارد
رویت غزل لبهای تو یک بیت موزون است
آهوی چشمانت غزال دشت هامون است
لبخند تو سر چشمه ی سبز،محلات است
لبخند تو سرچشمه ی تلمیح واعجاز است
اخمت به زیبای جزر ومد کارون است
لالایی شب های تو سمفونی موج است
آرامبخش روح چون شور وهمایون است
آرامش محض...
امروز خدا به آسمان اختر داد
بر اهل زمین فاطمه ای دیگر داد
شد شش جهت عرش مصفا ، که خدا
بر قبله ی هفتم از کرم دختر داد
از همان روز ازل ذکر تو شد درمانم
بر سر کوی تو سرگشته و سرگردانم
سبز شد خاک کویری من از شوق حرم
می وزد رایحه ی عشق تو در بستانم
در دلم حسرت گندمشدنی بوده و هست
دانهام منتظر معجزهی بارانم
تا کبوتر شدنم راه زیادیست هنوز
هرکجا هم...
قطره به قطره آسمان ها را دویدم
ساعت دقیقا هشت...! با باران رسیدم
رنگینکمان شد نردبان گنبد او
با پرچم سبز دعا در خود وزیدم
در انعکاس آیهی آیینهکاری
خورشید را در کسوت خدام دیدم
پروانه پروانه فرشته جمع می شد
همبال کفترهات وقتی می پریدم
از حوض آزادیت گنجشکان...
از،دنیا دل پُری دارم
دستم به او برسد گیس از،سرش می کَنم
دنیای بَد اَخم بی پیر
دور تو گردیدم و ازمن شدی هی دورتر
من غرورم را شکستم تو شدی مغرور تز
تو همان شاه همیشه فاتح شطرنج دل
من همان سربازم و در پیش تو کم زور تر
گفته بودی عاشقی منظورت اما این نبود
چشم هایم میشود هردم ازاین منظور تر
اجر دارد. خنده...