متن دوست داشتن

اگر تو دوستم بداری
از ابرها باران نمی خواهم
از خورشید تابیدن نمی خواهم
از بهار شکوفه نمی خواهم
از خدا هیچ نمی خواهم

دکتر گفت غلظت خونت بالاست
گفتم تو در رگهایم جریان داری!

دوست داشتن را جار بزنید
عشق را فریاد بکشید
اما منتظر رفتن ناگهانی نیز باشید
آدمها حتی نمی توانند جلوی رفتن خود را بگیرند.

دلدارم!

به هر جا که پا می گذارم عطر تو آنجا پیچیده.
چه می کنی که اینگونه فضا را می آکنی مهربان من؟!

شهناز یکتا

دوست داشتنت،
در خیالات هیچ شاعری نمی گنجد و
در نوشته های هیچ نویسنده ای نیامده و
در نت های هیچ ترانه و آوازی جای نگرفته و
در هیچ داستان و نمایشی ذکر نشده است.
هیچ کس تاکنون نتوانسته زیبایی رخساره ات را توصیف کند
این مهم را نه دیده...

دوست داشتن مسئولیت داره
اگه از پسش برنمیای
اصلا بیانش نکن!

فاطیماه نویسنده وشاعر

آمدنت مانند بهار
و همچون رنگین کمان بعد از باران
زیباست
و ای کاش
در اوج این همه زیبایی
به مهمانی من می آمدی
میان تمام لحظه هایم
تکرار می شدی
تا هر ثانیه
دوست داشتنت را
با تپش های قلبم
اعتراف می کردم

مجید رفیع زاد

با تو من مالک دنیام با تو در نهایتم من
با تو انگار توو بهشتم با تو پر سعادتم من



_برشی از ترانه

بعضیا اونجوری که دوست دارن زندگی میکنن ، خوش به حالشون ...
بعضیا هم اونجوری که مد روز هست و دیگران دوست دارن زندگی میکنن ، نا خوش بحالشون ...

یه دوست داشتن عمیق دلم میخواد مثل علاقه ی بابا لنگ دراز به جودی اَبوت، ژان والژان به کوزت، متیو به آنشرلی، همونقدر حمایت گر، همونقدر موندگار، همونقدر همیشگی…🥀

تکرار بعضی حرفها مثل تو شیرین است
من دوستت دارم و حرف آخرم این است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی

باز هم پاییز دیگری در راه است

اما این را بدان که فاصله ها

هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ
نمی کنند

بلکه دلتنگی را بیشتر می کنند

فارغ از تَوَهُم علاقه اش به من بارها نخواستنش را مرور کردم اما هربار دوست داشتنش مانع شد.
من سر خودم را شیره میمالم به وعده فراموشش می کنم درحالیکه خَر افکارم به عشقش به گِل مانده!!!؟

✍️رضا کهنسال آستانی

گاهی آدم چقدر دلش برای دوست داشتن دوباره بعضی ها تنگ می شود

آری آغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

من دوستت دارم همیشه بر زبان دارم
این واژه را من تا همیشه دوست میدارم

اعظم کلیابی بانوی کاشانی

چشم بد دور ازاین عشق که در سر داری
شوری چشم رقیب از نمک عشق شماست

اعظم کلیابی
بانوی کاشانی

تو اگه آهنگ بودی میشدی اون آهنگی که بعد از چند سال هنوزم گوش میدم غرق رویاهام میشم، اگه غذا بودی میشدی اون غذایی که دو بشقاب و با لذت میخورم و سیر نمیشم، اگه شعر بودی میشدی اون شعری که با یبار خوندنش حفظ شدم و از ذهنم بیرون...

میدونی چقدر دوست دارم؟! راستش خودم هم نمیدونم چون تا میام از اول شروع کنم به شمردن روزها و وقتایی که بهت علاقه مند شدم،چند دقیقه طول میکشه و من چند برابر بیشتر عاشقت میشم ولی میدونم جوری دوست دارم که دلم یکی از خواسته های قشنگش این شده که...

مثل یک رویا زیبایی ، حتی اگر محقق نشوی
مثل زیبا ترین آسمان شب ، حتی اگر دور از من و حوالیم باشی
مثل باران در دل تابستان
مثل لبخند کشاورز بعد از اتمام کارش به وقت به ظهر
مثل تشویق ایستاده ی حضار
مثل سلام
مثل همه ی آن...

دوست داشتنت در من زیسته است
سالهاست
من روز عشق را
از چشمان تو میشناسم

دوست داشتنت دریاست،
سر می رود از فنجان دلم

ارس آرامی

... من این کوبیدنِ مشتو/
رو قلبم دوست می دارم/
من اصلا با صدای اون/
صفای زندگی دارم...
(زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک ترانه، کتاب ترنّم احساس.)

مداراستوا
بهانه است
زمین
برمدار دوست داشتن
می چرخد