متن شب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شب
دنیایِ بعد از رفتنت مثل سراب است
با قرصهای هرشبم حالم خراب است
تا انتهای مرزِ بیداری نشستم
شب تا سحر چشمم به روی عکسِ قاب است
عاشق که باشی ابتدا باید بدانی
دنیای تو اندوه ممتد، اضطراب است
هرلحظه غرق عشق بودن هم همیشه
مانند یک پرسش شد امّا...
من ز میخانه ی چشمت نظری میخواهم
از تو یک خواسته ی مختصری میخواهم
مانده ام گوشه ی بی حوصله ی تنهایی
قدر یک قاصدک از تو خبری میخواهم
سخت امشب تب یادت به سرم افتاده
در کنارت نفس تازه تری میخواهم
هر شبم با لب خاموش سخن میگویم...
شب طنین افکنده است
شب طنین افکنده است
و صدای زوزه ی سگان ولگردی
که امشب برای اولین بار
در خانه ی همسایه مهمان اند
مادر...
از همه حساس تر است
و می گوید ...
حرف گل سرخ را باد نمی فهمد
شب دارد می گرید
تنها ...
درختان زبان...
انصاف نیست
جوانه ها ...
در سرزمین سیمانی بخوابند
آنها معصوم اند
معصومانه پناهشان دهیم
تا شب را احساس نکنند
تا ندانند
در امتداد شب...
شبی بی پایان نشسته است
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
☔️♡ - ببین فک کن یهو ساعت
دوازده و چهل و شیش دیقه دلت
تنگ شده! ولی هر کاری میکنی
خوب نمیشی... چیکار میکنی؟
+ خودمو بغل میکنم...
- خودت؟! میگم دلت واسه ی
یکی دیگه تنگ شده!
+ خودمو خب بغل میکنم!
- واسه چی خودت؟!
+ چون قلبی...
از بهترین ترکیب های دنیا
اهنگ. بارون. پیاده روی
کتاب . قهوه . سکوت
اهنگ.شب. بام
موهاش .دستاش .چشماش
دلبر میاد که بره نمیاد که بمونه
از اسمش معلومه دل+ بر
دلم خلوتی میخواهد
از جنس بلور
تا در آن بیابم روح سرگردان خود را
دلم خلوتی میخواهد در دل شب
تا بیابم نور امید را در دل خویش
دلم خلوتی میخواهد ...
خلوتی به دور از هم همه های روزگار
به دور از تمام خوبیها و بدیها
به دور از...
این شب، هنوزِ بلندی ست
که با حواس نجیبش
هوای شرجی ما را نفس می کشد دارد.
بگذار
از کدام خاطره دم بزند
سکوت تن به تن چشمهای ما با هم....
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
فعال محیط زیست
در تاریکی یک شب ابری
و با شروع نم نم باران پاییزی
از پنجره اتاقم به بیرون می نگرم
و تو را به یاد می آورم که چقدر عاشق باران هستی
کاش کنارم بودی
شب بارانی ات آرام، خوب بخوابی …
******
شب همگی بخیر ...
روز
آنتراکت شب است
شب!
این موجود چیره دست؛
که جنس اش، تماماً از دلتنگی ست.
مُهر سکوت بر لب انسان ها زده و
امان آن ها را حلق آویز می کند.
شب! این موجودِ پرفریب؛
هزاران نغمه یِ متناقضِ
رنج و شادی
را درونش گنجانده است.
شب!
این موجود رنجور؛
رازی را در...