شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر
قضاوت می کنی ما را
قضاوت می شوی روزی
مسوزان سینه ما را
که روزی هم تو می سوزی
این مسلمانان مرا کشتند گو کافر کجاست
جانمازم را نمیخواهم بگو ساغر کجاست
کار من از مُهر و سجاده به میخانه رسید
خون من خوردند این مردم بگو داور کجاست
خضر با این عمر پا سابید و کامم تلخ کرد
راه تا میخانه کوتاه است اسکندر کجاست
اهل دل یا...
خویش را پیشتر از مرگ خبر باید کرد
در حضر فکر سرانجام سفر باید کرد
پیش ازان دم که شود تکمه پیراهن خاک
سر ازین خرقه نه توی بدر باید کرد
حاصل کار جهان غیر پشیمانی نیست
فکر شغل دگر و کار دگر باید کرد
نفسی چند که در سینه...
سکوتِ ما خیانتیست سترگ، به کودکانِ کوچههایِ انتظار
که میروند گُم به قلبِ درد، در هجومِ سردِ بادِ روزگار
به نامِ صلح خونِ ما را، به بادِ فتنه میسپارند
و زخمِ تلخِ بیعدالتی، رها نمیشود ز چرخِ روزگار
اگرچه داسِ ظلم میزند، به خوشههایِ سادهٔ زندگی
هنوز ریشهای به خاک...
اهل گفشستانم
اندکی شاعر و شاید باذوق
دم مشکم ،اشکم
عاشق موطن خود
و وفادار به هر آنچه که لایق باشد
منِ امروز نتیجه تصمیمات گذشته خودمه
نتیجه خانواده ای که توش بزرگ شدم
نتیجه محیطی در اون رشد کردم
چه وضعیت فعلیم خوشاینده برام و چه نیست
اما باور دارم که منِ فردا نتیجه تصمیمات امروزمه
و اگه میخوام شرایط متفاوتی داشته باشم
الان باید تغییر کنم و اقدامات جدید...
دلبر من…
هر چی روزا میگذره، بیشتر مطمئن میشم زندگی بدون تو هیچ معنیای نداره.
تو شدی دلیل خندههام، آرامش دلم، انگیزهی صبحهام و دلگرمی شبهام.
وقتی نگات میکنم، حس میکنم دنیا یه لحظه وایمیسه، فقط برای اینکه صدای تپش دلمو بشنوه.
با تو همه چی فرق داره… حتی سکوت،...
مردی اگر نبود تا زیبایی را ستایش کند،
عشق را حرمت،
دوست داشتن را ایجاد،
بوسه را کشف و
نوازش را تجربه!
دیگه
نه شعری خلق می شد،
نه سینمایی داشتیم،
نه سوژه ی جذابی برای خیال پردازی!
جهانی بی هیجان،
مملو از جمعیتی از زنان ساده،
که هیچ انگیزه...
روزی به دخترم خواهم گفت:
اگر خواستی ازدواج کنی، با مردی ازدواج کن که آنقدر به باتو بودن ایمان داشته باشد که به تو احساس رفیق بودن بدهد و نه تنها احساس زن بودن.
طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطهتان حسودیشان شود.
آنوقت شاید زمان مناسبی رسیده که...
آدمهایی که از درون آرامتر و در رفتار متین تر هستند افرادی هستند که قدرت دردها و زخمها را سریع بر سر دیگران آوار نمیکنند. اجازه میدهند قدرت بهجای تبدیل شدن به تخریب، به سکوتی عمیق امّا آگاه کننده تبدیل شود.
یک زندگی کم است، برای آنکه تمام شکلهای دوستت دارم را با تو در میان بگذارم؛
میخواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی آن درخت روبهرو من باشم، فصل تازه من باشم، آفتاب من باشم، استکان چای من باشم و هر پرندهای که نان از انگشتان تو میگیرد.
یک...
در رگهایش ،
من بودم که میدویدم
لبه تاریکی هزارنغمه
دلَم نرمه، ولی میفهمه سختی رو
نه از بغض، از یقین میخونه وقتی رو
نه دنبالِ نجاتِ خویشه عاشقی
یه فکره، یه مسیر بیپناهی رو
تو نبودی که جهان روشنترم کردی
نورِ بودن، خودش از باورم جاریـه
من تو رو با دلِ خود اشتباه نگرفتم
من خودِ ...
زایندهرود خشک شد
دریاچهٔ ارومیه تبخیر شد
آبِ سدها گم شد
هوایِ تازه خاطره شد
باد از بلندیِ کوه
آهسته آهسته پایین آمد
تا خبر بیاورد
که فصلها دیگر
به وقتِ ما نمیچرخند…
کودکی در حیاط
بادبادکش را
در گرد و خاک گم کرد
و مادرش
چشمهایش را شست
با...
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🍃🌷🌼🍀
🍃🌺🍂
🌾☘
🌷
هر عقل و مغز کال
جنجال و قیل و قال
ابزار بر زوال
به قلمِ🖋: پورِ مهر👇
🌷
🌾☘
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹🌿🌼🌷🍀
خوشبختی سه ستون دارد:
فراموش کردن تلخی های دیروز
غنیمت شمردن شیرینی های امروز
امیدواری به فرصت های فردا
الهی همیشه غرق خوشبختی باشید
افراد زیادی میخوان که خوشحال باشن
افراد زیادی آرزو دارن که خوشحال باشن
افراد دیگر خوشحالی را می سازن
امواج سویِ قایقِ هر رهگذر بس است
خود شمع باش، راه بلا بیثمر بس است
این چشم باز را که نیازی به شمع نیست
یک خضرِ هوشیار مرا روی سر بس است
گر شمع در محافلِ ما نیست غم مخور
یک آه و سوز و اشک روان در سحر بس...
مرهم تیغ تغافل خون خود را خوردن است
بخیه این زخم، دندان بر جگر افشردن است
باده انگور کافی نیست مخمور مرا
چاره من باغ را بر یکدگر افشردن است
از سبکباری گرانجانان دنیا غافلند
ورنه ذوق باختن بسیار بیش از بردن است
لنگری چون بحر پیدا کن که روشن...
برای قهرمان شدن باید به خودت باور داشته باشی
وقتی که هیچ کس دیگه باورت نداره
باید زندگیام را تغییر بدم
تا بتوانم زندگیاش کنم
به جایِ اینکه فقط منتظرش بمانم.
بینش من از عشق مسیری بی ثمر است
بی عشق بسی زندگی آسوده تر است
پایان قصه را تلخ و گریان میدانم
عاقبتی بی سر انجام می دانم
هر آنکس که عاشق و دلباخته شد
توپ فلاکت برای او انداخته شد
عشق آدمی افسانه است
جمله های دروغین عاشقانه است...
چه کنم که جز خیالت
به دلم کسی نباشد
که به غیرِ چشمِ مستت
نفسم دمی نباشد.