متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
به شوقت شعرهای من، هوای دیگری دارد
گمانم دردِ هجران هم ، دوای دیگری دارد
اگرچه درگلستان ، گُل شود هم صحبتِ بلبل
ولی هم صحبتی با عشق صفای دیگری دارد
بهزادغدیری
به نام خدا خالق انسان
به نام انسان خالق غم ها
به نام اشک تسکین دهنده قلب ها
به نام قلب ها
ایجادگر عشق
و به نام عشق زیباترین خطای انسان.
عشق ، چیزی نیست، غیراز دوستی با این جهان ، اگر بین خار و گل فرقی نبینی عاشقی. حجت اله حبیبی
اجازه هست؟
میخواهم دوستت داشته باشم
میخواهم عاشقت باشم
میخواهم لب هایم را
سوار بر بالِ واژه های عاشقانه یِ همین شعر کنم
تا وقتی که تو می خوانی اش
بی اختیار ببوسمت...
میخواهم مست از عطر تنت شوم
خیالت، طعم خواستن میدهد
نفس هایت، عطر عشق میدهد
وَ لبت،...
نمیدونم حرفمون کی به اینجا رسید
که بی بی واسم از ساعت و رادیویی که از پدربزرگ خدابیامرزم به یادگار مونده گفت
گفت،دختر جانم
اینا فقط یادگاریای به جامونده از آقاجونت نیستن
حالت غم زده ی چشماش رو دیدم
و با همون ابروهای درهمش برام گفت جاش خیلی خیلی خالیه...
کارم اندر عشق مشکل می شود
خان و مانم در سر دل میشود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
عشق پیش از من به منزل میشود
پروانه شدم ، بال زدم ، سوخت دو بالم
دیوانه شدم ، داد زدم ، وای به حالم
بیخود شدم از خویش و از این گردش ایام
نومید و سر افکنده از این طالع و فرجام
مستانه شدم ، باده زدم گاه به گاهی
دل خسته ز می ، باز...
حال مرا ز دکتر بی ادعا بپرس
احوال را ز مالج بی اعتنا بپرس
لبریز صحبتیم ولیکن مجال نیست
هر چیز خواهی ز دل آشنا بپرس
حال مرا که هر چه دویدم ندیده ام
بهبود را به جان ، ز این آسمان بپرس
چشمان من گواهی بی مهر و جوهر...
هی من اصرار کنم
هی تو بگویی نه خیر
هی من اینجا بنویسم
تو بگویی نه خیر
خسته گشتم ز پیام و ز نوشتن عشقم
پس کی آخر به سوالم تو نگویی نه خیر
گفت عشق آمدن بلد است و اهل ماندن نیست
گفتم بنشین چایمان تازه دم است، بنشین،
ارس آرامی
دل دریاییمو تو ساحلش باش
بی تو طوفان زده آرامشش باش
حالا که عاشقت شد عاشقش باش
عشقت هنوز چپ سینمه با جون و دل پرستیدمش...
برشی از ترانه
من تموم آشوب های این دنیام و تو تموم آرامش های ممکن این جهان هستی،من تموم جنگ های پی در پی و تو تموم آتش بس های ممکن این دنیایی، من تموم بارون های پاییزم و تو تموم رنگین کمون های روزهای بهاری..من تموم قهوه های تلخ کافه های جهانم...
این روزها یه جایی از روحم از همه چی و همه چیز و از همه نوع موجود دوپایی خسته است و دوست دارم اون یه تکه از روحم همینجوری از آدما خسته بمونه و دور شدن رو بیشتر یادبگیرم،اونقدر که بیشتر از تموم روزهایی که وابسته کسی نبودم،وابسته نباشم و...
همیشه میگن صدتو برای ادما نزار ولی من میزارم؛صد قلبمو میزارم،صد ارامشمو میزارم،صد علاقمو میزارم، با جونم و روحم و تک تک سلولام ادمایی که باید رو دوستداشتنی میبینم و دوستشون دارم،برای نگه داشتنشون، موندنشون همه تلاشمو میکنم،جوری رفتار میکنم که طرفم واقعا بفهمه صادقانه دوستش دارم،صادقانه ترین حس رو...
یه روز به یه جایی میرسم که دست خودم
رو محکم میگیرم و رو به روی هرکسی که
داشت نگام میکرد میگم:این من از تموم حوادث
و اتفاقات ناگوار به هر قیمتی که بود جان سالم
به در برد و بعد از تموم اشک ها و غم هایی که
برای...
تو اگه آهنگ بودی میشدی اون آهنگی که بعد از چند سال هنوزم گوش میدم غرق رویاهام میشم، اگه غذا بودی میشدی اون غذایی که دو بشقاب و با لذت میخورم و سیر نمیشم، اگه شعر بودی میشدی اون شعری که با یبار خوندنش حفظ شدم و از ذهنم بیرون...
شاید بارها این رو تجربه کردید که وقتی ولع زیاد برای خوردن شیرینی دارید و تو تصورتون اینجوری حرف میزنید که اره اگه یه ظرف پر از باقلوای ترک بهم بدن ،همشو درجا تموم میکنم ولی تو همون تیکه اول شیرینی زیادش،دلتو میزنه..پشت سرهم بشینی همشونو بخوری حالت رو بد...
میدونی ؛
همیشه عادت داشتم فقط دنبال تقصیرات خودم بگردم و به آدم ها فرصت فکر کردن به اشتباهشون رو ندم و حاضر بودم بشم همون آدمی که حتی اگه مقصر نباشه،خودش بابت اشتباه نکرده توبیخ بشه ولی این بدترین خصلت بود،اتفاقا به آدما اشتباهشون رو باید گفت،باید هررفتاری که...
هنوز دوستش داری؟! اخرین بار حرفاش رو که زد به قلبت توجه کرد؟ یادش میومد که با کلمه به کلمه صحبتاش داره تو رو به نابودی میکشونه یا حواسش نبود؟وقتی به عالم و آدم ثابت کردی دوستش داری، به چشمش اومد یا بازم دیدی چشماش همیشه قراره بسته بمونن و...
میدونی چقدر دوست دارم؟! راستش خودم هم نمیدونم چون تا میام از اول شروع کنم به شمردن روزها و وقتایی که بهت علاقه مند شدم،چند دقیقه طول میکشه و من چند برابر بیشتر عاشقت میشم ولی میدونم جوری دوست دارم که دلم یکی از خواسته های قشنگش این شده که...
«حاولت أن أشفی جروحه بدلاً من الحب،
لکنه لم یرد أن یعالج»
من به جای عشق سعی کردم بر
زخم هایش مرهم بگذارم، اما او
نمی خواست مداوا شود.