متن قلب
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات قلب
توکه میخواستی بری اصلاچرااومدی گلم نیازدارمت توقلبمی جونمی
ای گل،
یارِ ناب به تا ابد،
در قلب ما می مانی
برگشتنت مدام هی به عقب برمیگردد عزیز
عقب تر از تو ،که رفتن ندارد عزیز
آمدم هی بهانه ها را پاسخ دادم
اما قلب و بهانه اش که جواب ندارد عزیز
مهدیه باریکانی
و تو از روی خرده شیشه های قلبم عبور کردی....
تپشهای جنون را می شمارم؛
عطشناکیِ دل را می نگارم؛
برای بودنت در لحظه ی حس،
دلم را دست قلبت می سپارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
آمدم با تو باشم؛
فقط با تو!
و قلبم را برایت هدیه آوردم؛
در کادویی،
از جنسِ احساس؛
به رنگِ محبّت!
امّا تو...
بازتابی ست مرا؛
بازتابی ست...
به تلافی شکستن قلبم؛
بازتابی ست مرا...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب صدای پای احساس،
ص ۱۴۹.
مهاجرت
دلگرمی هم می خواهد
من که از وقتی
به قلب تو مهاجرت کرده ام
هر روز از سرما یخ زده ام...
در امتداد صفر عاشقی
اندوه نداشتنت
در من جوانه می زند
ای کاش آمدنت
همچون خواب همیشگی
تعبیر می شد
تا دلتنگی هایی
که در قلبم ریشه کرده اند
به چشم هایت
گره می خورد
مجید رفیع زاد
جای خالی آدم ها را درک می کنم
نه در قلب ها
بلکه قلب خودم را درک می کنم
وقتی کسی رفته و جای خالی می گذارد
به وقتی که دوستی رخنه می کند
هر جا که هستند، هر جا که رفته اند
جای خالی آن ها در قلبمان باقیست...
برای رفتنت
تقدیر را بهانه نکن
از زمانی که مرا سرد در آغوش گرفتی
فهمیدم ؛ مدت هاست که قلبت
جای دیگری نفس می کشد
مجید رفیع زاد
گناه تو نگاهی است که ایمانِ قلبم را فرو می ریزد🌱🌊...
قسم به روشنی ناب چهره ی قمرت
ربوده است دلم را نگاه معتبرت
رسیده برق نگاهت به استخوان هایم
چگونه دل نسپارم به جلوه ی نظرت
میان لذت و حیرت مرا معلق کرد
رسید تا به نگاهم نگاهِ مختصرت
بکش به بند مرا در حریم آغوشت
روا ندار نباشم اسیر...
چشمانِ سیاهت، چو نگینِ گلِ الماس؛
هر موجِ نگاهت، تبِ گرمای پُراحساس؛
وقتی بزنی چشمکی از، چشمه ی قلبت،
آبی بشود شورِ دلم مثلِ گلِ یاس!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
🌿❤️🌿
قلبم مالامال از عشق است و در سینه ام سنگینی میکند…
تابحال نمیدانستم انسان ، میتواند عشق را در جسمش احساس کند!
برگرد، به سوی قلبِ حسّاسم باز!
برگرد؛ بیا، به نزدِ من، با آواز!
در رقص بگیر، شورِ احساست را؛
از نو، بِنِما، تو عاشقی را، آغاز!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
تو دیدی که: به قلبم درد، جاری ست؛
همان دردی، که تب می کرد، جاری ست؛
نخواندی، حسّ پُردردِ دلم را؛
هنوز آن التهابِ سرد، جاری ست!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
یک شب بیا؛ تا بنگری:
این قلبِ بی تاب مرا؛
حالِ مرا؛ احساسِ دل؛
چشمان بی خواب مرا!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
جای شما تو سینه ما خالیست جانا
کوثرنجفی(چشمه)