شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
روز و شب منتظری هفته به آخر برسد !پس چه دردیست که هر جمعه دلت می گیرد ؟...
خوابگاه_چمران .چه می توان گفت در بیانِ سوزشِ این زخم های تکراری ؟!هربار بلایی تازه ...و هربار ضمادهایی فاسد ؛که به کارِ هیچ زخمی نمی آیند !طبیعی است این که زخم می خوریم ،درد اینجاست که بد زخمیم ،درد اینجاست که خوب نمی شویم ......
خون میرود نهفته از این زخم اندرونماندم خموش و آه که فریاد داشت درد......
این روزها همه آدمها درد دارند… درد پول درد عشق درد تنهاییاین روزها چقدر یادمان میرودزندگی کنیم!!...
ای کاشوقتایی که دردی رو دوا نمیکنیمحداقل دردی رو به دردا اضافه نکنیم...
تنهاییت را بچسببی خیال آدمها..وابستگی فقط درد دارد!!....
این زن که دستش را رھا کردیقسمت شدہ مردِ خودش باشدچشم از همه عالم بپوشاندفکرش پِی درد خودش باشد ......
دل دادم و بد کردم یک درد به صد کردموین جرم چو خود کردم، با خود چه توانم کرد...
درد من حصار برکه نیست!درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!...
سرِ من درد که نه، میِل شکستن داردتا که بیرون بکشماز وسطش فکرِ تو را ! ...
که هم دردی و هم درمانِ دردی!️️️...
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید...
ساعت ، هزارِ نیمه شب !آنها که درد دارند ، میدانندتا صبح ، هزار ساعتِ دیگر مانده است ! ️️️...
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمریکه دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری...
شبهاداستانِ هزار و یک شبدردی از دلِ مندوا نمی کنداین دل تو را می خواهد تو را...️️️...
تو چاره ی تمام حال های بد منی ... !...
پایانی برای قصه ها نیست...نه بره ها گرگ میشوند،نه گرگها سیر،خسته ام ازجنس قلابی آدمها...دار میزنم خاطرات کسی را که،مرا آزرده،حالم خوب است،اما گذشته ام درد میکند......
قلبماین روزها سخت درد میکندکاش یک لحظه می ایستادتا ببینم دردش چیست....
گر چه او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبردرد او هر شب خبر گیرد زِ سر تا پای ما...
پزشک نیستیاما درمانِ دردم توئیدردِ چشمانم با نگاهِ تودردِ استخوانم با آغوشِ تودردِ دلم با دوستت دارم های تو تمام می شوندجانم نسخه ام را بپیچکه بیمارم......
ضامن که رضا باشدمن آهوی دربندم...آقا بطلب حتماکم می کند از دردم...!...
تنهائیت را بچسب،وابستگی فقط درد دارد...بیخیال آدمها.......
تو فقط نگاه کن ...من دور از چشم همه به قربان تمام دردهایت میروم با لبهایم...با چشمهایم ...با حرف حرف احوال پرسی هایم ...همین که چشمانت را داشته باشم کافیست ... ...
درد باعث میشه قویتر بشی.....
کاش میشدبرای درد های زندگی همبی حسی تزریق کرد...
چاره دردهایتاغوش من استبگذار کمی به زبان بوسهحرف بزنیم ......
عادت ندارم درد دلم را،به همه کس بگویم...پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم...تا همه فکر کنند...نه دردی دارم و نه قلبی.....
من همانیام که هزار بار هم اگر زمین بخورد، دستان کسی را برای بلند شدن نمیگیرد،دست به زانوی خودش میگیرد و بلند میشودمن همانیام که برای اشک ریختن، دیوار را به شانهی آدم ترجیح میدهد،همان که خودش، خودش را آرام میکند و خودش تیکهگاه و دلگرمی خودش میشود.همانی که عادت کرده قوی باشد حتی وقتی تمام پیکرش از ضربههای مسیرهای سخت زخمیستهمانی که میخندد، حتی وقتی دلیلی برای خندیدن نیست، حتی وقتی حنجرهاش از بغضهای پنهانی، درد میکند...من ه...
تکه ای از روحم خیلی درد می کند !آنجایش که ؛پر بود از شیطنت های دخترانه...دلم برای خودم تنگ شده...من خیلی وقت است بچگی نکرده ام...
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر !درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد...
هر قلبی دردی دارد...فقط نحوه ابراز آن متفاوت استبرخی آنرا در چشمانشان پنهان میکنندو برخی در لبخندشان.......خنده را معنای سرمستی مدانآنکه میخندد غمش بی انتهاست...
عادت ندارم درد دلم را،به همه کس بگویم...پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم...تا همه فکر کنند...نه دردی دارم و نه قلبی....
رفتنت نامردیِ محض بود...رها کردنم،آخرِ بی معرفتی بود...اما بزرگترین حسنی که داشتاین بود که فهمیدمبعد از تو هم میشه زندگی کردمیشه نمردمیشه نفس کشیدسخت بود امامیشه تحمل کرد...فکر می کردم با رفتنت، بمیرمخدا خیلی بزرگ بود که کمکم کردالان بیشتر به خدا نزدیکمدستم تو دستاشهحضورش تو زندگیم پر رنگ ترهفقط خواستم بهت بگم:من بدونِ تو هم تونستم...از بی وفاییِ تو رد شدمهنوز درد دارم اما اونم خوب میشه...تا خدا هست، میشه هر...
قلب تو قلب منهدوری تو درد منهخوشی من بودن تونبودنت مرگ منه...
میخواهی با درد مرا وامانده کنی یا اینکه خشک و آویزانم کنی؟ اشتباه میکنی درد را سقط میکنمسنگم، سنگ آب و صیقل خوردهرودخانه، گذرم...
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشدبگذاری برود! آه... به اصرار خودت...
وقتی تن کسی رو زخمی میکنی دیگه بعدشنوازش کردنش فقط دردشو بیشتر میکنه !!!...
دردم این نیست که او عاشق نیست ،دردم این نیست که...معشوق من از عشق تهی است ،دردم این است کهبا دیدن این سردی ها ...من چرا دل بستم؟!؟!...
تو هر شرایطی دردت به جونم...
سخت است...کوه درد باشی و دیگران...به آرامش ظاهرت حسادت کنند...!!...
حسین(ع) بیشتر از آب، تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارشزخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند......
قصه اینجاستکه شب بود و هوا ریخت به هممن چنان درد کشیدمکه خدا ریخت بهم......
من آن توتو آن منچرا غمگین و پردردی؟...
آنکه میرود فقط میرودو آنکه میماند درد می کشدغصه میخوردبغض می کنداشک می ریزدو تمام این هاروحش را به آتش میکشدو در انتظار بازگشت کسی کههرگزباز نخواهد گشتآرام آرام خاکستر میشود...
از همان جا که رسد دردهمان جاست دوا...
زیستن در ترس اصلا خوشایند نیست. همان گونه که مونتنی میگوید:چیزی نخواهد گذشت که درد و رنج به سراغم خواهد آمد، و نیازی نیست که با شری به نام ترس آن را جلو بیاندازم و تشدیدش کنم، کسی که از درد و رنج میترسد، پیشاپیش متحمل درد و رنج ترس میشود....
گرم را بر عکیس کن تا بفهمی دستانت نباشندمن به چه دردی دچار میشوم...
در شهر هر چه می نگرم غیر درد نیست...
حکمت درد کمتر از حکمت لذت نیست. درد نیز مانند لذت، یکی از نیروهای بنیادین بقای نوع است؛ زیرا اگر جز این بود، نیروی درد مدتها پیش از بین رفته بود....
درد بی درمان شنیدی؟؟حال من / یعنی همین!...