متن دلبستگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلبستگی
اسمش را گذاشتهام “ جانِ دل “
یعنی هم جان است و هم دل
کار ما از عشق گذشته
یعنی هنوز برای احساسمان اسمی
پیدا نشده عجالتاً “ مال هم دیگر “
صدایمان کنید . . .
چه کنم که جز خیالت
به دلم کسی نباشد
که به غیرِ چشمِ مستت
نفسم دمی نباشد.
سالهاست..
قلبم را با دوست داشتن هایت مهر و موم کرده ام
و لبانم را
با بوسه هایت..
گلگون
شهره شهر مشو تا ندهی بر بادم
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
از ازل تا ب ابد پای به عشقت بستم
لیلی قصه مشو تا نکنی مجنونم
شور شیرین ب فنا رفت ز هجر فرهاد
قصه ی عشق بخوان تا نبری از یادم
ب دخیل عشق جان را به...
اگر دستم به دامانت برسد
از عشقی لبریزت خواهم کرد
که همواره
به احساسم
دست داده است!
چقدر قشنگه...
که میون این همه هیاهوی زندگی، یکی باشه که تو رو دیوانهوار دوست داشته باشه...
و تو رو به زندگی دلبستهتر بکنه
کسی که خندههاش تو رو دور کنه از این هیاهو و تو برای عاشقانه زندگی کردن
فقط یک اسم رو بهانه کنی (: 💜
مے زنـב زنگ בلم
مے گریزـב او سپس
من بـہ ـבنبالش روان
تنـב פּ تیز פּ یک نـ؋ـس
تا بـہ چنگش آورم
اـ؋ـتـב او בر این قـ؋ـس
او شوـבمحبوب בل
من براے او نـ؋ـس
حال ما בوتا نکو
ما ؋ـقط בلـבارو بس
تو هم
دلبسته این شعر خواهی شد
وقتی که پای صحبتت
با من یکی باشد
زادگاه قلب من چشمان توست،
غیر از این باشد، دروغی بیش نیست.
رگهای فرات مملو از احساس است
هر تشنهدلی به نام او حسّاس است
از دور اگر غبارِ غیرت برخاست
آن لشکرِ تک بدونِ شک عبّاس است
حالا تو مراد منی و شعر مریدت
حالا نفسی میشود آیا نکشیدت
هر بار گرهخورده نگاهت به نگاهم
یک چشم به حرف آمد و یک چشم شنیدت
دلبستگی ساقه خشکیده و ریشهست
دل بستنِ انگشت من و موی سپیدت
بیعطر تنت سخت پریشانم و ای کاش
میشد کمی از حجره...
ابلاغیهی رسمی قلب
موضوع : اعلام وضعیت دلبستگی
با توجه به اثرات شدید حضور شما بر روح و روان اینجانب، رسماً اعلام میشود:
قلب اینجانب به تصرف کامل شما درآمده و هیچ برنامهای برای پسگرفتن آن وجود ندارد. لطفاً با مهربانی، آن را نگه دارید و گاهی نازش را هم...
دل
به آهی بند است
چشم
به نگاهی...
چشمان تو برده دل و دین و همه دنیایم را.
➷➷➷➷➷ ـבر زنـבگے هرچـہ از وابستـہ گے בور تر شویم دلبسته تر تر خواهیم شد. .
ـ؋ـاصلـہ בلبسته تر مے کنـב ،از وابستگے کم نمے کنـב .. ….
در گروهِ عاشقی، نامِ تو را، اد کرده ام؛
هر کسی، غیر از تو را، از راسِ آن، رد کرده ام!
پرتپش، رویت، تمرکز کرده قلبِ عاشقم؛
گو که جز تو، با دگر، اعضای دل، بد کرده ام!
سرم سنگین
و چشمانم به سیاهی می رود
تمام شب تا سحر
مشغولم
اما مشغول دل کندن از دلبستگی ها
رسم ما
دیدن و
دلبستن و
دل کندن شد .
حجت اله حبیبی