متن راز عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات راز عشق
آری…
عشق، زبان خاموش خداست در زمزمههای دل.
عشق، آغاز هر خلقت است و پایان هر بیقراری.
اگر دل بیعشق بماند، گویی زمین بیخورشید است؛
و اگر جان به عشق آغشته نشود، نه حیات معنا دارد، نه کمال.
عشق، همان نَفَس نخستینِ روح است در لحظهٔ آفرینش.
ما نیامدهایم تا...
واژگانم بدون وضو بر نماز عشق می ایستند
اذان عشق وقتی چشمانم تو را دیدند، درگوشم نجوا شد.
به گمانم این کافیست
پرسیدند چه چیزی تو را زنده نگه داشته؟
لبخند زدم و ساعتها فقط از چشمهایت گفتم…
عشق بود و، یک جهان آواز و راز
عشق بود و، نغمههای جان، به ساز
با گُلِ رخسار ماهش، هرنفس
داشت این پروانهی قلبم، نیاز
عشق اگر از چشم تو آغاز گردد.
به رسوا شدنش می ارزد.
میانِ جدولِ سرشار، از گلواژههایی ناب
معمّای محبّت، میشود حل، با بیانِ تو
تو را دوست میدارم
تو را دوست میدارم
بیآنکه بدانم چرا
بیآنکه بدانم چگونه
چنانکه برگ،
باران را دوست میدارد
و دریا،
صدای باد را.
تو را دوست میدارم
در سکوتی که میان ما جاریست،
در کلماتی که هرگز گفته نشد،
در نگاهی که از مرز شبها عبور کرد
و...
تو را دوست میدارم؛
و راز دوست داشتن را،
با تو احساس میکنم!
گناه این دل دیوانه این بود.
که پنهانی تو را در سینه اش داشت.
یکی هست در این عالم، ولی خاموش میماند
ولی در سینهی او عشق تو پرجوش میماند
سخن با تو نمیگوید، ولی در هر نفس بیشک
هزاران بار نامت بر دلش مدهوش میماند
به چشمش رنگ دلتنگی، به لب خاموشی محض است
ولی در فکر تو هر لحظهای، در جوش میماند...
او چه میدانست معنی دوست داشتن را ..