متن ساحل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ساحل
من عاشقی را دیدم که روی شن های گرم ساحل با نام معشوق، عشق بازی می کرد.
گاه خوش خط و گاه کج و معوج!
از اوپرسیدم: نامت چیست؟
اما جوابم را نداد.او تنها یک نام را می دانست! نام معشوق...❤
عصیان
خدای عشق را خوانم که عصیانی نمی بینم
دیگر هرگز بدرخشکیده چشمانی نمی بینم
شوم سیاره دور تو بچرخم تا ابد یکسر
دراین عالم بجز ذات تو جانانی نمی بینم
به صحرای وجودم لاله روئیده زعشق تو
درون سینه ام حتی بیابانی نمی بینم
سحرگاهان نوای عشق ومستی را...
زندگی از بسکه ویران کرد رویای مرا
چای دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
قسمتم ساحل شد و جان کندن آیا می شود؟
می شود؟ بر من ببخشی باز دریای مرا
عقل و روحم را سیاهی ها به چالش می کشند
می کند پر نعش یک دیوانه شب جای...
مثل ساحل آرام باش تا دیگران مثل دریا بی قرارت باشند
میدونی، نهنگا خیلی بدبختن
هرچی گریه کنن دل دلبرشون واسشون نمیسوزه
فکر میکنه آب دریاست رو صورتشون.
اینه که یهو نهنگه دلش میپُکه میاد میشینه تو ساحل و میمیره.
من میدونم.
من خودم یه نهنگ مرده ام...
ای آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مست هستید
از خیال دست یا بیدن به دشمن...
آغوشِ تو،،،
ساحلِ آرامشِ من است...
¤¤¤
دریا،،،
توفانی است!
(رها)
کتاب عشق پایکوبی می کند!
در اقیانوسِ گرم وجودت،
جای من خالیست.
کاش ساحل ت می شدم؛
با هر جوش و خروش
به آغوشت می کشاندیم.