شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
شهر کاشان کم ندارد از قم ونصف جهانمیشود استان اگر باشد کسی مرد عمل😉 اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
شهر کاشان فصل گلگشت بهارش بهتر است عطر خوشبوی گلابش ازهمه دنیا سر استبرزکش بهتر ز چالوس و شمال و اردبیلقمصرش باعطر گلهای معطر برتر است فین و راوند و نیاسر شهر نوش آباد همباغ های باشکوهش شهره ی بوم وبر است اردهالش با هوای دلکش و عطر دعادر قداست همتراز کربلای اطهر است اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
همه ی حرف مرا می دانیننویسم هم اگر، می خوانیو چه خوشبوست هوایت اینجاتو گلی! وسوسه ی کاشانی!تو طلوع خزری با هر صبحتو خلیجی! ابدی می مانی!تو دماوند غرورم هستیبه خدا سبزتر از گیلانی!من و دریا به تو عادت داریمتو تلاطم تو خود طوفانی!تو هویت! تو تمام بودن!تو شبیه وطنم ایرانی!همه گفتند بگو نامت چیست؟منم آن شاعر کردستانی...◾شاعر: سیامک عشقعلی[ از مجموعه ی سه گانه ی غزلیات سیامک عشقعلی ]...
شاعر شده ایم و سخت در حاشیه ایمشخصیت برجسته ی این ناحیه ایمدنیا هم اگر اسیر دریا بشودما غرق ردیف کردن قافیه ایمبهزاد غدیری ، شاعر کاشانی...
عطر گیسوی تو پر کرده هوارا ، نکندلای موهای خودت ، قمصر کاشان داری...
دلتنگم...می خواهم بدانم بهشت چگونه استپس آغوشت را بگشا...و مرا به معجزه دعوت کن مسیح چشمانت به جسم مُرده ام روح می بخشد.آغوشت را بگشا...شاید این آخرین فرصت باشد برای دیوانگی...***هوای دلم تمامْ وقت ابریستمرا به شکوه چشمانت مهمان کن من در نبودت ، سکوت بی وقفه ام...مرا دریاب... و در جادوی نگاهت حفظ کن...دشت های چشم عاشق مرابه یکباره بسوزان ...!.. بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
می دانم که بعد از من اتفاق خاصی که نخواهد افتاد...فقط هیچ مردی اینگونه بیمار گونهآوای طنین انداز صدایت رادر زندگی اش جا نمی گذارد...بعد از من هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد.فقط... هیچ کسی شاعرانه های تو را اینگونه زندگی نخواهد کرد.بعد از من اما...هیچکسی پیش یلدای چشم هایت شاعر نخواهد شد...بعد از من اتفاقی نمی افتدفقط شاید نفرِ بعد از منشاعر نباشد..... بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
«خیال عاشقی»خوشم ،کنارِ خیالت دوباره من مستمکه در به روی همه غیر از عشق تو بستمخوشم کنارمی و با منی و در قلبمچه خوب بعد تو از چشم دلقکان رستمتو نور عشقی و تابیده ای به سمت دلممیانِ هاله ای از تو ، گیاه ِ نو هستمبزن به سنگ غرورم نگاه آتش راکه با شکوه تو یخ می زند دلم ، دستمتو خوب مطلقی و روزگار بی مهر استدوباره داغ خودت را گُذار بر دستم.. .. بهزاد غدیری(شاعر کاشانی)...
در نگارستان عشق ، مشق من چشمان توستآرزویم دیدنِ آن چهره ی خندانِ توست...... بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
می روم تا که به دنیای جدیدم برسمخواهشا پیش چِشَم هیچکسی پر نزند..... .. بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
دل مردگان معنای احیا را نمی فهمندفرق غروب و صبح فردا را نمی فهمندآنها که سیرابند رنج تشنگی ، حتّیطعم خوش آب گوارا را نمی فهمندشب خفتگان هم در سکوتِ مبهم شبهاحال دل غمگین و تنها را نمی فهمندصحرانشینان بیابانهای لَمْ یَزرعبی شک شمیم عطرِ گلها را نمی فهمندناگفته ها گم میشود در بغض هر واژهکوران که مفهوم الفبا را نمی فهمندباور نمیکردم ولی افسوس آدمهااحساسِ در هر شعر زیبا را نمی فهمندآرامتر دنیا نَکوبان قلب عاشق را...
با گردش روزگارمان چرخیدیم گاهی گل شادی و گهی غم چیدیمیکسو غم نان بود و دگر سو غم جاناز معنی زندگی همین فهمیدیم.. .. بهزاد غدیری...
من چقدر خاطره ی نداشته دارم از تو ،چقدر قرار های نگذاشته ،کافه های نرفته ، نیمکت های ننشسته ، چقدر دوستت دارم های نگفته ،حرف کمی نیست وفاداری به دست هایی که تابحال لمس نکرده ای .....بهزاد غدیری...
به تو ای پنجره ی رو به خیابان؛ سلام...تب عشق گل خشکیده به گلدان ؛سلام...قصه ی بوسه ی آن نیمه شب پنهانی؛ای پریزاده و دردانه ی باران ؛سلام ...گفته بودی همه شب چشم به راهم شده ای؛آمدم سوی همان دیده ی گریان ، سلام...آمدم معتکف محفل چشم تو شوم ؛مسجد جامع تاریخی کاشان ؛سلام ...شاعران از رژ قرمز چقدر کم گفتند ؟شب شعر و غزل و سرخی فنجان ، سلام...چاک پیراهن و یک بوسه ی ناب از لب تو ،ترس رسوایی اقوام مسلمان ، سلام ...مثل یک رود در آ...
بیستم دیماه سالروز قتل میرزا تقیخان فراهانی ، معروف به امیرکبیر است.میرزا تقیخان فراهانی در روستای هزاوه، از توابع استان مرکزی در سال هزار و صدو هشتاد و شش دیده به جهان گشود.وی همسر عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه و صدراعظم ایران بود.تاسیس دارُالفُنون ، انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه و رسیدگی به وضع مالیه دربار از مهمترین اصلاحات امیر کبیر در دربار ایران بود.اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز شد و تا پایان صدارت کوتاه ا...
میخواهی دلتنگت نباشم !انگار که بخواهیشیروانیهایِ رشت خیس نباشند ..انگار که بخواهیزمستانهایِ الموت سرد نباشند ...انگار که بخواهیپاییزهایِ روستایِ چنارِ کاشان زرد !دنیا اما کاری به خواستنِ هیچکس ندارد ...من هم سالهاستمیخواهم کنارم باشی ......