بیو شعر سپید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو شعر سپید
"آینه شکست، اما تصویرت باقی ماند"
دستهای ما
دیگر به هم نمیرسند
اما هنوز
خطوط شان
حرف میزنند...
« نیویورک»
درد به استخوان رسیده ؟!
نه؟
می خندم !
از ته گلوی بسته ام
با زهرِ لبخندم
رو به رو!
مثل نیویورکی که نیامدم...
مثل تهران که هرگز ترک نکردم...
ناخوشی
مزه ی هر روز است
می بلعمش
مثل قرص تلخی که اجباری ست
بخند!
بخند تا سرت...
یک قدم فاصله
بین ما قد کشیده
با پای پیاده
دنبالت دویدم سال ها
اما هرگز به تو نرسیدم
مجید محمدی(تنها)
نام شعر:فاصله
باشد برو به هر جایی که
باد تو را برد برو
اما یادت باشد که
بدون من جایی نری
مجیدمحمدی(تنها)
نام شعر:باد
به فرض اینکه خورشید غروب کند
به فرض اینکه ماه طلوع کند
این دل من از دل تو دل نمیکند
پس بخوان سرود عاشقانه را
و بده به دست نسیم تا به گوشم
مژده دهد سرود عشق هامان را
مجید محمدی(تنها)
نام شعر:سرود عاشقانه
تخلص شاعر:تنها
در خیالم،
دختری از عصر پارینه سنگی،
شانه می زند بر گیسوان بلندش،
در آینه ی گودال های روشن آب باران،
و مردی از پشت تکه سنگی،
به تماشا نشته است،
آبتنی دختری باکره در برکه را،
و این سر آغاز نخستین داستان عشق در جهان است...
مهدی بابایی (...
خواب دیدم تُو را
تُویی را که هرگز ندیده ام!
نور بودی
وَ
لبخند
…
حسِ بی بدیلِ پرواز در بیکرانه ها
حالِ خوشِ اولین لحظه یِ دیدارِ عاشق و معشوق
آخخخ؛
که چقدر دلم می خواهد از تو بنویسم
اما حیف،
حیف که پایِ واژه هایم می لنگد.
✍شیمارحمانی
به بند کشاندم،
سروادِ احساسم را،
در تکرار هر روزه ی مهر؛
اینک،
دیوانِ دلم،
جز ترجیع بند مهربانی،
شعری ندارد!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.