همچو بارانی که در پاییز،باریدش به مهر
چشم مان بارانی و بارانمان آبانی است
حسن سهرابی...
من چراغی قرمزم
بمان
نگاهم کن
تا سبز شوم...
زهره تاجمیری...
در ڪنار تو 🫵 صبحی است
ڪه رنجِ شبان را از یاد می برد..!!!...
حادثه؛ لبخندِ مغرورِ تو بود
آن که؛ جانم را گرفت و پس نداد!
شیما رحمانی...
من آن موج خموش و بیقرارم
تویی ساحل
و من راهی به آغوشت ندارم.
حسن سهرابی
ساهر...