متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
گوشی ام زنگ می خورد
سراسیمه خودم را به آن می رسانم
نفس نفس می زنم.
شماره ی تو نیست... بی تفاوت گوشی را زمین می گذارم. امروز درست سه سال و چهار ماه و سه روز و ده ساعت و دو دقیقه است که تو رفته ای و من...
قد می کشد
پشت پرچین تنهایی
نهال خاطره ات
بادصبا
چون زنی یاغی بشود،
قطره به قطره، اشک هایش را
میان زنبیل اش می گذارد و
تنهایی را می فروشد
برای معشوقه ای!!
شعر: روژ حلبچه ای
ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی
دلم
آفتاب تموز است
سوزنده و داغ
که به آتش کشیده
عشقت
خرمنِ وجودم را
و اشک
مدام مرا
به خود می خواند
افسوس
نیستی که ببینی
چشمانِ همیشه منتظرم
چون کهنه زخمی
سَر باز کرده
از این همه غم و اندوه
دلم
پریشان است
پریشان تر از گیسوانِ باد...
دلم برایت تنگ شده ،چشمانم برایت تَر شده
گمانم دلت از دلم سرد شده
و تو تنت در بغل دیگری گرم شده
گویی که قول هایت میان دروغ هایت گم شده
صورتم شکسته شده
موهایم سفید شده
دستهایم چروک شده
دیدنت ، بوییدنت ،بوسیدنت آرزویم شده
پس از رفتنت فقط...
گر بداند که تو عاشق شده ای
نظری سوی دگر خواهد کرد
همه ات بیند و صد حیف که باز
نظری سوی دگر خواهد کرد
متن امیررضا بارونیان
عشق من باز مثل سابق عاشقم باش
با همان احساس بار دیگر با دلم باش
در بهار زندگانی عشق را دان غنیمت
در گرداب تو گیرم تخته های قایقم باش
آمده موسم تنهایی و من بربادم
رفته ای عشق تو هرگز نرود از یادم
گرگی در بین شلوغی به تو...
عشق من باز مثل سابق عاشقم باش
باز با همان حس قدیمی با دلم باش
در بهار زندگانی مهرورز دان غنیمت
میان شور گرداب تخته ای از قایقم باش
آمده موسم تنهایی که من هم بربادم
رفتی هرگز خاطرات تو نرفت از یادم
گرگی در بین شلوغی به تو پرداخته...
بارانی ست،
چشم های تو...
***
زیرِ چتر تنهایی!
زانا کوردستانی
خاطرات تو به سر دارم و تو تنها میروم
آتش عشقت به جانم بی محابا میروم
خشت خشت دل تو خانه ابلیس شده
کرده گمراه عشقت اینک تا ثریا میروم
باده ی لب های تو کهنه شراب ارغوان
این شراب کهنه را لاجرعه بالا میروم
شرح حالم در کمند زلف...
حرف هایت فلج
صدایت روی گسل غربت
سایه ات زخمی
چشم هایت شهادت می داد
که از آواره گی می آمدی!
گفتی بغلم کن!
و من عاشقت بودم
در بی مرزترین لحظه
با دردهایی مشترک!
من:
انگشتری بودم که در بیابان خواب هایت
پیدا می کردی!
تو:
ماه بودی،
بالای...
ماه، مگر خودش تنهایی را انتخاب کرد؟
نه!
اما اعتزال را به جان می خَرد
می داند که این تنهایی همیشگی نیست
با چشمانی انتظار، منتظر چشمک یک ستاره
در دل ظلمات است.
کجای دلت را نورانی تر از تاریکی شب پیدا می کنی؟
پس از خلوتت گِله مند مباش...
بزرگتر که میشی ترس هات میریزه
ترس از تنهایی
ترس از نبودن ها
ترس از تاریکی
به یه جایی میرسی که از شدت نبودن ها
تو تنهایی و تاریکی هات غرق میشی
از آن شب مِه آلود به بعد که رفتی
دودش به چشم خودم میرود
وقتی از روی عادت
چند پُک آخر سیگارم را برایت نگه میدارم
آروین شاه حسینی
به شوق پرواز در چشمان خمار شب پیله کردم..
پیله ی پر از تنهایی من پر شد از بوسه های مهتاب...
امید در قلبم ستاره شد...
و از صبر، روحم به وسعت آرزوهایم تا دستان ماه قد کشید...
در دستان ماه ذوب شدم...
ستاره ها در قلبم به پرواز در...
ساعت های زیادی بین جمع بودم و میخندیدم
اما آخر شب وقتی که میخاستم بخابم یک ساعت احتیاج داشتم که تنها باشم
به همه آرزوهایی که تو سرم بود فکر کنم
به آخرین جر و بحثی که داشتم
به غصه ای که تو دلم مونده بود
به حرفایی که نمی...
تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست-داد ازاین دار
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم
بخوان و پاک کن و اسم...
و درد به مویرگ هایمان رسیده بود
اما هنوز لبخند میزدیم
مُسکن ها هم،
دیگر خوابت نمی کنند
از فرط تنهایی...
***
--وقتی دنبالِ همدمی هستند!--
لیلا طیبی (رها)