متن زهرا حکیمی بافقی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهرا حکیمی بافقی
نرنج ای دلم! از کسی و، نرنجان کسی را؛
که دنیا ندارد دمی، ارزشِ غصّه خوردن؛
چنان زیست کن؛ تا: نباشد دلی، دل خور از تو،
و نامِ نکویت، بماند به جا، وقتِ مردن!
زهرا حکیمی بافقی،
شعرهای انرژی مثبت.
نهانِ جان شده، قاموسِ احساس؛
بخوان آن را کمی با قلبِ حسّاس؛
پسندیدی، اگر، گل واژه ای را،
از آن شادی نما؛ چون دشتِ ریواس*
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب: دل گویه های بانوی احساس.
*پ.ن:
خاصیتِ ریواس، فرح بخشی است.
🌺❤️🌺
قلبم به هوای تو زند شورِ نفس؛
حسّم به جز از «تو» نکند میل به کس؛
زیباست نگاهی به دلِ من که فقط،
محتاجِ نگاهِ دلِ «تو» باشد و بس...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
🌺❤️🌺
از چه بیزاری؟
تو خدارا داری!
او نیازهایت را بس!
رازهایت را بس!
اوست تنها کس؛
که می داند؛
و می خواند؛
ناگفته از طرز نگاهت:
رازهای مگوی دلت را؛
تکیه بر او بکن!
زهرا حکیمی بافقی
کتاب صدای پای احساس💥
چقدر این دل هوای سرد دارد؛
هوای پر ز خاک و گرد دارد؛
ز بس شبنم چکاند احساس قلبم،
دلم شب بوی زرد درد دارد...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
در سکوت دل خود، داد زدم؛
داد دل، یکسره فریاد زدم؛
بس که احساس دلم، درد و غم است،
مشعل غم، به ره باد زدم...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
اگر دنبالِ حرفِ دیگرانی،
شوی محزون به هر نیشِ زبانی؛
رها کن بغضِ بی جا را؛ ببین که:
رسی تا منتهای شادمانی...
زهرا حکیمی بافقی
شعرهای انرژی مثبت
🌺🌺🌺
اگر دنبالِ حرفِ مردمانی،
دلت غمگین شود، با هر بیانی؛
رها کن حرف مردم را؛ که تا تو،
رسی تا قلّه های جاودانی...
زهرا حکیمی بافقی
شعرهای انرژی مثبت
🌺🌺🌺
روزی، من و تو، با هم، رفتیم به باغ🌳
آویزان بود، رو درختی، یک زاغ🌳
گفتی تو که عبرتِ کلاغان است این🌳
من سوخت دلم، به حالِ آن بچّه،کلاغ🌳
زهرا حکیمی بافقی
(الف احساس)
🌿🌳🌴🌿
در باغ قدم زدن بسی زیبا بود🌳
حسّی به میانِ گلِ جانِ ما بود🌳
آن منظره ی دار و درخت و، استخر🌳
در قابِ نگاهِ من، پر از رویا بود🌳
زهرا حکیمی بافقی
(الف احساس)
🌿🌳🌴🌿
تب های من، پُر از، بهانه ی عشق ست!
لب های من، پُر از، ترانه ی عشق ست!
شب های من، پُر از، ستاره ی احساس؛
دنیای من، پُر از، جوانه ی عشق ست!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب دل گویه های بانوی احساس)
فریاد کن، حسّ تبی، با دلِ خود!
پرواز کن، تا تپشی؛ تا دلِ خود!
وقتی، دلت، می تپد از، بلبلِ مِهر،
در یاد کن، یا تبِ گُل؛ یا دلِ خود!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
تو وُ، حالِ پُر از، احساسِ مبهم؛
تمامِ لحظه هایت، غرقِ ماتم؛
عسل بانو! چه طعمی دارد این عشق؛
که با دل می چشی، آن را، دمادم؟!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
برگرد، به سوی قلبِ حسّاسم باز!
برگرد؛ بیا، به نزدِ من، با آواز!
در رقص بگیر، شورِ احساست را؛
از نو، بِنِما، تو عاشقی را، آغاز!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
تو دیدی که: به قلبم درد، جاری ست؛
همان دردی، که تب می کرد، جاری ست؛
نخواندی، حسّ پُردردِ دلم را؛
هنوز آن التهابِ سرد، جاری ست!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
یک شب بیا؛ تا بنگری:
این قلبِ بی تاب مرا؛
حالِ مرا؛ احساسِ دل؛
چشمان بی خواب مرا!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
نکن بیداد بر قلبِ حزینم؛
که از بیدادِ تو، نقشِ زمینم؛
رسد تا آسمانها، شورشِ دل؛
اگر حسّی ز تو، هرگز نبینم!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس
بگو حرفِ قشنگِ مهرَبانی؛
که پُر گردد دل از، حسّی نهانی!
زمانی که: دلم بسیار تنهاست،
مرا سرشارِ خود کن؛ می توانی!
زهرا حکیمی بافقی
کتاب دل گویه های بانوی احساس
صبحِ صادق، از ره آمد؛ روزِ نو، آغاز شد؛
کفترِ راز و، نیازِ جان، پُر از: پرواز شد؛
پنجره، تا پنجره، صد منظره، دارد پگاه؛
رو به روی زندگی، احساسِ نابی باز شد...
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
🌿🌺🕊🌺🌺🕊🌺🌿
تو،
با صفای خاص وجودت؛
با نوای سازِ تار و پودت؛
در کنارم بمان و،
زیباترین داستان های دلدادگی را،
برایم بخوان،
با مهر...
زهرا حکیمی بافقی
من،
با تمام حس جانم؛
با سراپای نهانم؛
قدر بودنت را می دانم؛
و گیراترین اشعارِ دیوانِ دیوانگی را،
برایت می خوانم،
با عشق...
زهرا حکیمی بافقی
در کنارم که هستی/
آرامشی محض/
با من است/
لحظه هایی ناب/
رقم می خورد/
در بستر دلم/
بی تاب نمی شوم از/
ماورای بغض ناکِ دلتنگی/
پرتاب نمی شوم/
به ناکجای پرتگاهِ خستگی/
و زندگانیِ پرشوری/
جاری می شود/
در پهنه ی ناپیداکرانِ رویایم/
زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)