متن سکوت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سکوت
این دل که نِی می زندُ
در سکوت شبُ باران ، می خواند...
همان قوی عاشقی ست
که روزی در فراق یار دیرینه اش
و در مسیر تندبادِ زندگی ،
مسیر عاشقانه ی زندگیش را
به دست فراموشی سپرد...
بهزادغدیری
هر چه فریاد بلند تر باشد ، می نشینم به سکوت . حجت اله حبیبی
دوباره غروب
دوباره نگاهی منتظر
دوباره نیامدنها
دوباره ...
آه از تکرار این تکرار ها
و سکوت و سکوت
کاش !
بودی و غروب نمی شد
خورشید آروزها
بادصبا
یک قرن سکوت می خواهم!
به احترام حرف هایی که ننوشته، کشته شدند.
به احترام تمام خوشی های نوپایی که کشته شدند.
سکوت صد ساله می خواهم در سوگ لبخند هایی که زاده نشده سقط شدند.
امشب سکوت خانه رنگ عزا گرفته
با هق هق ستاره بغض هوا گرفته
از گریه های باران فهمیده ام من امشب
از دست آدمیزاد قلب خدا گرفته
از من نپرس هرگز با این همه خوشی ها
شعرم چرا سیاه است قلبم چرا گرفته
ما انتهای یک درد ما انتها دوری...
وقتی به بلوغ رسیدی میفهمی سکوت بهتر از اثباتِ مطلبه🤌🏻
دلم گرفته برایت ، مگر نمی دانی...؟
چرا برای دلم یک غزل نمی خوانی؟
غزل بخوان که بمیرد میان سینه ی من
غم سکوت خیابان ، غمی که می دانی
و بغض پنجرہ بشکن، ببین چه کردہ غمت
به این دو وادی وحشت، دو چشم بارانی
بیا غزل به فدایت...
همه اخطار ها زنگ ندارند،
گاهی سکوت آخرین اخطار است.
سڪوت
بهترین
رفیقِ
تنهاییِ من!
پروانه فرهی(پرر)
۱۴۰۰
بی نظیرترین دارایی سکوت است
در سکوت دل خود، داد زدم؛
داد دل، یکسره فریاد زدم؛
بس که احساس دلم، درد و غم است،
مشعل غم، به ره باد زدم...
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب دل گویه های بانوی احساس.
تو که در حادثه ی کوچک حوضم
ابدِ ماه شدی....
تو که در خانه ی پُر پیچک قلبم
خودِ مهتاب شدی...
تو که در بازترین رایحه ی بی رمق قطره ی باران
به تکاپوی نگاهم غزلِ شاه شدی...
تو که در منزل کوتاه سکوتِ پُر حُزنم
پر فریاد شدی...
تو...
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ !..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﯽ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮﯾﯽ, ﻓﻘﻂ
ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ!
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺳﺒﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ .
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ...
سکوت
فریاد را می شکند
و فریاد
سکوت را
همانطور که تو
صدای جیغم را
آهسته کردی
علیرضانجاری(آرمان)
پرنده،
لختی بر شاخه نشست.
درخت،
از ریشه به ساقه،
از ساقه به شاخه،
از شاخه به برگ
واژه شد،
حرف شد،
کلام شد،
شور شد،
اشتیاق شد،
واژه، جوانه زد؛
گُل داد
در آرزویِ میوه شدن بود که؛
پاییزان، این خزانِ بی رحم بی هَوا سَر رسید
درخت هنوز...
روز رفتنم
از من چیزی نخواهد ماند
جز تکه های شکسته قلبم
که روزی شکست و
نتوانستم پیدایشان کنم،
از من چیزی نماند
جز تکه های شکسته
که زیر برگها و لابه لای بوته ها جا ماند،
و نتوانستم پیدایشان کنم.
ان روز دیر یا زود
خواهد رسید
که برای...
شعرنو : فریاد سکوت
فریاد ها می بارند
انعکاس موج ها کوه را می شکافد
صخره ها در سکوت زمزمه می کنند
ابرها غریق دریای خیالند
مسافرم
مسافر ابدیت حال
قاصد اخبار وهم
و در این آینده نزدیک می بارم
فروغ اندوه ، مهمان خورشید است
انعکاس نور بی محتوا...
گاهی،
بغضی مبهم،
در گلویم هست؛
که بنفش می کند،
جیغِ سکوتِ احساسم را!
زهرا حکیمی بافقی،
کتاب گل های سپید دشت احساس.