متن عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشق
خوشبختی را در قلبی بجوی که تو را دوست دارد
.
عزیز حسینی
آخرین برگ از دفتر زمستان
ورق می خورد
و رایحه ی مهر
از انتهای کوچه ی اسفند
به مشام می رسد
دیگر گذشت
آن ازدحام دلشوره های تلخ
و آن نیمکت های پوشیده از برف
اینک بهار
مژده ی حلاوت نگاهت را
به قلبم می دهد
تا به شکرانه ی...
وصال کلمه ای پر معنا....
تک کلمه ای پر از تشویش پر از استرس و پر از امید...
وقتی عاشق می شوی دلت را با قدم زدن های مغرورانه اش ابروهای گره کرده اش و اخم زیبایش می برد به خود می آیی می بینی گرفتارش شده ای...
بهر دیدنش...
میدونی بعدخدامن تورومی پرستم وقتایی که نباشی مسخ یادتوهستم
ای کاش
روح بودم و در کالبدتت فرو میرفتم
و هر آوایت را جانانه ستایش میکردم و
گوهر عشق را بر طاق دلت میگذاشتم و
پیوسته ، بر وجود گران بهایت بوسه میزدم.
دستانم دستانت را لمس کرد
و با حضورت
یک واژه دیگر به نام تکیه گاه
هم معنی تو
به واژه نامه ، اضافه شد.
آمدی جانم به قربانت ولیکن دیر شد
عشق تو در سینه مرد و عاشقت هم پیر شد
آمدی افسوس دوران جوانی رفته بود
بردلم زخمی زدی کاری که دامن گیر شد
آمدی اما نفهمیدی چه براین دل گذشت
عاقبت کابوس شبهایم چه بد تعبیر شد
قحط سال عشق بود آن...
دوری وبارؤیای تومن میام به دنیای تو
پدر و مادر و آشنایان و دوستان بازهم مصرند که بگویند
آسمان آبی است
اما من جای خالی تو را نشان می دهم
و می گویم آبی که هیچ
من اصلا آسمانی ندارم
آسمان من او بود
،که رفت!
مهدیه باریکانی
در ساحل نگاهت، دریای عشق موج می زند
گلبرگ بوسه ات، نغمه ی شور و عشق می خواند
پنجره ی دلم به روی بهارِ تو باز می شود
نورِ وجودت، تاریکیِ غم را می زداید
در آغوشِ گرمِ تو، غرقِ آرامش می شوم
بوسه یِ خورشیدِ عشقت، جانِ دلم را...
چهار سال از رفتنت میگذره
هنوز بعد از چهار سال، انتخاب قلبم فقط
تویی و کسی نتونست جای تو بگیره
ما مثل دو رودیم که راهشان ز هم جداست
ما مثل خطوط موازی که وصالشان به انتهاس
..
ما دو کبوتریم ولی نه کنار هم درون یک قفس
یکی جلد دست اصغرو دیگری عاشق امام رضاس
....
ما همیشه در پی انتهای ماجرا و قصه ایم
کاش میگفت به ما...
برای فتح چنین زنی
باید معرکه ها دیده باشی
زنی که به گاه تنهایی
چرخ می زند در آسمان آرزو
می رقصد دست در دست خیال
زنی طاغی که خودش را دوست دارد ، بسیار
و با هر ترانه ای، عاشقانه
می خواند ریز ریز
و با درخت می رقصد،...
بودن گاه گاهت
چه عاشقانه به آغوش می کشد
منِ خستهء ِ درمانده از زندگی را....
و نبودنت نیز
چه بی رحمانه
به دارم می زند هرشب.....
امان از قدرت این عشق
که من
هر صبح ،
دوباره
بر می خیزم و..
نفس میگیرم
و آغاز میکنم
دغدغه دوست داشتنت...