متن پرنده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرنده
از آن روزی که با کفشهای آلوده
و پر از گِل و لای
بر برف ِدل پای نهادی؛
حالم شبیه پرنده ای ست در قفس
که نه راه پرواز را می داند
و نه دوستی با قفس...
روزهای اول پاییز یه عادتی هم که داره اینه آدمهای غمگین رو مهربون و اشکی تر می کنه از بقیه سال...
یعنی شما با گردن افراشته داری برای خودت راه می ری توو شهر،
بی رویا و بی کابوس،
یخِ یخ.
یهو یه برگی می مونه زیر پای چپت و...
پرواز را به خاطر بسپار...
تو درست می گفتی فروغ پرنده مُردنی ست،
اما بعد از مرگ پرنده
پرواز هم دق کرد و مُرد،
پرواز بدون پرنده بی معناست
ارس آرامی
پرنده هرچقدر هم بلندای آسمان را طی کند
به ماه نمی رسد...
بر تصویرش روی آب بوسه می زند! • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد
رعنا ابراهیمی فرد
خوش ب حال پرنده ها دلشون ک میگیره کوچ می کنند🕊🕊🦅🦅
پرنده ام وُ در قفس،
دلتنگ بام تو!
تا بچینم
دانه های عشقت را.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
می گویند قلبت در هر حالی که باشد، چهره ات به همان حال در می آید.
چه بگویم؟ خودت آشفتگی موهایم را، لبخند پریشانم را و سرگردانی دکمه های پیراهنم را ببین!
حالم تعریفی ندارد؛ حس و حال پرنده ی لاغر و ضعیفی را دارم که از کوچِ مداوم خسته...
عشق تو
پرنده ای سبز است
پرنده ای سبز و غریب ...
دیگر حسرت دیدن پرواز هیچ پرنده ایی را نمیخورم...
از آن روزی که قفس چشمانت آسمانم شده.
\پرواز را به خاطر بسپار...\
تو درست می گفتی فروغ پرنده مُردنی ست،
اما بعد از مرگ پرنده
پرواز هم دق کرد و مُرد!
این پرنده است که به پرواز جان می بخشد...
ارس آرامی
سر به سنگ نه ، سر کلنگ باید بزنم
آهو که شدم ، پلنگ را باید بزنم
این برکه ی کوچک که مرا خواهد خورد
ماهی که شدم به دلِ نهنگ باید بزنم
آتش به لب و به چشم باران دارم
سر سبزی دهکده به دامان دارم
من مقصد مرغان...
خودم را از همه دریغ میکنم
پیراهن گُل گلیه تابستانیم را میپوشم
پنجره را باز میکنم ، به بوته های خار لبخندی پیشکش میکنم ، که خجالت میکشند و گل میدهند
چراغ هارا خاموش میکنم ، پرده هارا کنار میکشم
خورشید را به خانه دعوت میکنم ...
آفتاب دستو دلباز...