متن پنجره
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پنجره
خودم را از همه دریغ میکنم
پیراهن گُل گلیه تابستانیم را میپوشم
پنجره را باز میکنم ، به بوته های خار لبخندی پیشکش میکنم ، که خجالت میکشند و گل میدهند
چراغ هارا خاموش میکنم ، پرده هارا کنار میکشم
خورشید را به خانه دعوت میکنم ...
آفتاب دستو دلباز...
در سکوت خالی شب
در سکوتی که پنجره مات و مبهوت
به بیداری ثانیه ها می اندیشد
کسی منتظر است !
کسی خسته تر از صدا
خسته تر از انتظار
خسته تر از طبیعت است
در این شبی که همه در آرامش اند
خواب از سر شخصی پریده است !...
ناگه بادی آمد ...
پنجره ی دیده ی مرا گشود
با وزشی که بود
زلفانم را همراه خود ربود
آغاز زندگی ام یک لحظه ای بود!
چشمانم را که باز کردم
در آرزو شنا کردم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
هوا ، بارانی ست
آهنگ باران زیباست
چشمهایم ، پشت پنجره
حسرت زیر باران
خیس خوردن دارد
می روم
آزاد . . .
رها . . .
زیر باران . . .
بلکه غم های خاک خورده ام را بشویم
رعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)
دیوار های اتاق،
خسته از پنجره های کاذب!
*
به ظهور دستی رهایی بخش
نشسته ام،
تا،،،
به تلنگری بگشاید پنجره را
شاید؛
هوایی تازه کند\
--اتاق غمباد کرده ام!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
من در عشق سرشار از باریدن،
بر پهنه شیشه این پنجره بودم
اما او تنها رد انگشت قلبی،
روی بخار آن شیشه بود!
ارس آرامی
ما همان ارغوان شعرهای ابتهاجیم
رویا بافتیم
تا زنده بمانیم
به همان نیم ذره ی اندک امید دل بستیم
در حالی که بیرون پنجره خبری نبود
جز گذر ساده ی ایام
حالا،دل خون شدگانی شده ایم
که هر لحظه فقط خود را لعنت می فرستیم.
پشت پنجره ایستاده ام.
نارون پیر،،،
ذهنم را خوانده ست...
حالا؛
با گنجشک های روی شاخه،
نامم را--
بارها وُ
بارها؛
به لهجه ی آن ها جیک جیک می کند.
\♡\
چقدر خوشبختم!
لیلا طیبی(رها)
آی !
بازکن پنجره را
باز کن پنجره را
در بگشا
که بهاران آمد!
که شکفته گل سرخ
به گلستان آمد!
چشم در چشمِ
پنجره های شهر شده ام
اما تو،،،
پشت هیچ پنجره ای نیستی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)