متن گذشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات گذشته
از ما گذشت وُ خیر از این دنیا ندیدیم
دنیا چه خواهد کرد با تو من نمیدانم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
به یاد می آوری؟
نامه نگاری های کودکانمان را می گویم، راز های پنهانیِ کوچکی که با هزار قسم و ادعا برای هم بازگو می کردیم را چی؟
دوز و کلک هایی که برای کنار هم بودن به خورد خانواده هایمان می دادیم و توطئه هایی که تنها خودمان از...
اما این اصلا عادلانه نیست
یک نفر آدمم و
باچندروح غمگین ...!
دکتر گفت: «نباید اینقدر به گذشته فکر کنی». نباید… نباید… ولی من به گذشته فکر نمیکردم این گذشته بودکه من را رهانمیکرد
این خاطرات مثل مین های خنثی نشده ای هستند که در میدان وسیعی دفن شده اند؛...
این گذشته
این فعل( بود )
چقدر تلخ است
نیاز نیست ؛ که پیر شویی تا بدانی که زندگی ارزش غصه خوردن را ندارد همین که به گذشتة نگاه کنی
این مسئله رامی فهمی.!
خ.نواندیش
به گذشته بر می گردم
به سراغ خاطراتم
تازه می شود دوباره ،از تو داغ خاطراتم
به تو می رسم همیشه
در نهایت رسیدن
هر کجا باشی و باشم
به تو بر می گردم حتما
این تویی همیشه ی من
توی آیینه ی تقدیر
با همه شکستم از تو ،نیستم...
شروع به جمع کردن گذشته در چمدان کردم؛ همه چیز در آن جا شده از کوچه بن بست خاکی گرفته تا اناره های آویزان از روی دیوار خانه حاجی وتمام گلهای محمدی خانه استیجاری مان حتی ماهی های قرمز داخل حوض حیاتمان هم درآن جاشد؛ جز خاطراتت که هنگام بستن...
تمام انسان ها نیمه شب
به گذشته ها می نگرند
به آدم های گذشته
به خاطرات گذشته
به حس های گذشته
به حرف های گذشته
اما مابین تمام اتفاقا گذشته خود
روی یک نفر قفل می شوند
یک نفر را
یا تمام حرف هایش ، حس هایش
رفتارهایش به خاطر...
تو برام شدی مثل یه دفتر خاطره ای که با هر بار نگاه کردن بهش گذشته رو مرور میکنم.گاهی با اون گذشته ها قه قهه میزنم گاهی گریه میکنم گاهی عصبانی می شم،گاهی خودمو به بیخیالی میزنم.
دفتری شدی که نه دلم میاد دورش بندازم و بسوزونمش نه میخوام مدام...
گذشته در گذشتِ...
باید قبرستونشو پیدا کنیم و برای همیشه خاکش کنیم
و اینو یادمون نره که تموم اون زخم ها واشتباهات تبدیل شدن به تجربه و این من جدید رو ساختن
الان دیگه باید فقط از زمان حال لذت ببریم و نزاریم ارزوهامون به حسرت تبدیل بشه
و آرامش...
اگر به گذشته بر می گشتم؟ چیزی را تغییر نمی دادم، می ترسیدم اصلاح یک اشتباه کوچک، دستآورد بزرگی در اکنون یا آینده را از من بگیرد. اگر به گذشته بر می گشتم، هیچ کاری نمی کردم، فقط نگاه می کردم و از تماشای پازل به هم ریخته ای که...
بیا که آن گذشته ای را که خیلی زود به گذشته ملحق شد، دوباره بیاد آوریم و این بار آن را در حال، به خود هدیه کنیم و ذره ذره آن را تماماّ زندگی کنیم.