پنجشنبه , ۱۵ آذر ۱۴۰۳
آرامش با یک لبخند شروع می شود....
ما آرزو کردیم و نپذیرفتیم که قرار نیست به تمام آرزوهامان برسیم،ما آدم ها را دوست داشتیم و نپذیرفتیم که قرار نیست همه دوستمان داشته باشند،ما روزهای خوب می خواستیم و نپذیرفتیم که قرار نیست تمام روزها خوب باشند...و هر روز غمگین تر شدیم.گاهی برای رسیدن به آرامش، باید پذیرفت... باید قبول کرد و ناممکن ها و نشدنی ها را به رسمیت شناخت و توقع زیادی نداشت...گاهی برای رسیدن به آرامش، باید از خیلی چیزها گذشت......
مرا مرا مرا به امن ترین نقطه ی زندگی به آرامش دوباره ی کودکی به زیر چادر مهربان مادرم برگردانید......
درگیر نگاهت شد این فکر و خیال منچون قطره بیا بنشین بر نرمی بال منسوزنده تر از آتش عشق تو کشد شعلهمغرور و چه زیبایی ای خوش خط و خال منشیرینی لبخندت با چای چه می چسبد!قندم چه به کار آید؟ آرامش حال منسرمای زمستان را گرمای تو می بایدگرمای جنوبی تو، شرجی شمال منآن دل که ز من بردی آیا به کسی دادی؟این باشد از این لحظه موضوع سوال منگفتی: که تو کمبودی، داری و نمی فهمیگفتم: که تو کامل کن این نقص و زوال منماندی و برفت از...
برای بهشتنه تاریخی ستنه جغرافیا.بهشت،آرامشی ست کهکنار تواحساس می کنم....
شاید اگر آن شب کمی باران نمی آمدآرامش از پشت سر توفان نمی آمدبعد از تمام عاشقی ها،اشک های منهرگز برای رفتنت پایان نمی آمدپشت سکوتم بغض کردم التماسم رااین بغض ها خیلی به این دیوانه می آمدآن شب صدای هق هق من را خدا فهمیدورنه که ابر از آسمان،گریان نمی آمدشاید نگاهی پشت سر انداختی دیدیبا رفتنت دیگر نفس آسان نمی آمدآری اگر آن شب کمی باران نمی آمدآرامش از پشت سر توفان نمی آمدعرفان علیزاده...
از وقتی که با خودم مهربان شده امخورشید زندگی حتی لحظه ای،"روشنایی اش" را از من دریغ نکرده است!با غم و غصه بیگانه شده ام و تمام دقایقمرنگ آرامش به خود گرفته اند...از وقتی که خودم را بیشتر دوست می دارمحتی لبخندی که آدم ها به رویم می پاشندحس و حال دیگری دارد!این روزها انقدر آرامم که تمام ثانیه هایم به رنگ "آبی" در آمده اندتا به حال با خودت مهربان بودن را تجربه کرده ای!؟حال غیر قابل وصف عجیبی دارد...
آرامش پیدا می کنم میانِ ◗دوستَت دارم ◖ هایی که از چَشمانت به سَمتِ◗قَلبم◖ سرازیر می شود..! ...
حال خوب یعنی باخودت، بازندگیت ،با آدما کنار اومده باشی یعنی آرامش درون ،راحتی یعنی تو وجودت باهیچی وبخاطر هیچی درگیر نیستی یعنی لبخند به همه چیز واطمینان به خدا...
آرامش یعنیحروف اسم تُ که برایِ تلفظش مکث میکنمتا لذتِ جان دلم گفتن هایتبه جانِ من بنشیند .....
عشق یعنی ؛ به آغوش کشیدنِحرارت نفس هایتدر التهاب بغضیبه وسعت آرامش سحرگاهی...
دلم یک بغل آغوش به پهنای آسمان میخواهدشانه ای میخواهد به وسعت آرامش ویک عصر پاییزینفس هایی را میخواهد که در هر دم وبازدم بر گونه ام جا خوش کندچشمانی را میخواهد که پرسه در آن سکوت بی اختیارستباران بی چتر میخواهم وقدم زدنهایی به کرانه شن های ساحلتابی میخواهم تا عرش آسمانی شدن ، که با تکان های عاشقانه آنقدر بالا برودتا دل یهو بریزد و بالا بیایدراهی شدن های بی مقدمه بدون مقصد که هنوز باور در راه بودنش دور از تصور باشددلم شب بیداری های و...
اگر افسرده هستید ، در گذشته زندگی می کنیداگر مضطرب هستید ، در آینده زندگی می کنیداما اگر در آرامش هستید ، در لحظه ی حال زندگی می کنید !...
برف می شود رمزِ عشقِ ما،و کسی نمیداند ردپایمان، روی جاده ای سفید نیست!مسیر ما پروازست و بلندیآسمان است و ابرسفیدی ست و آرامشو اشتیاق است و تعلق.......
اگر چه شک عجیبی به «داشتن» دارمسعادتی ست تو را داشتن که من دارم ! کنار من بِنِشین و بگو چه چاره کنم؟ برای غربت تلخی که در وطن دارم؟ بگو که در دل و دستت چه مرهمی داری برای این همه زخمی که در بدن دارم؟ مرا به خود بفشار و ببین به جای بدن چه آتشی ست؟ که در زیر پیرهن دارم؟ به رغم دیدن آرامش تو کم نشده ارادتی که به آرامش کفن دارم مرا که وقت غروبم رسیده بدرقه کن اگرچه با تو امیدی به سر زدن دارم !!...
ستاره بودی و در شب، به راه تابیدیهمیشه بر سر من، هم چو ماه تابیدیتو نور عشقُ محبت به قلب من دادیشبیه روز ، به بخت سیاه تابیدیتو آرزوی شب و روز و هر دمم هستیتو آفتاب شدی و در پگاه تابیدیمنم که خیمه زده شب به آشیان دلمتو ماه من شده بر ، بی پناه تابیدیتو روشنایی و آرامش دلم هستیبر آسمان دلم ، با نگاه تابیدیدلم کویر شکسته تو مهربان خورشیدتو مهر هستی و بر این تباه تابیدی .مریم صفری (مارال)...
عاشق آن آرامشی هستم که جهان پس از مرگِ آخرین نفربه خود می بیندو در سایه خدایی می خوابدکه شبیه هیچکدام از آنهاکه خریدیم و فروختیم نیست نشاطِ هیچ پاسخی به هیچ پرسشی مناسب است و ترس کودکانه ای سکوت را می لرزاندآری، عاشق آن آرامشی هستم که جهان پس از مرگ آخرین نفربه خود می بیند ...جلال پراذرانسفیر اهدای عضوفعال محیط زیست...
"آرامش" میتونه برقِ تو چشماش باشه وقتیدر باز میشه و میاد تو..." آرامش"میتونه یکجور عَطرِ خاص باشهکه وقتی کنارِت میشینه بوش میپیچه توی بینیت و سَر مَستِت میکنه..." آرامش "میتونه یک جُفت پا باشهکه وقتِ خَستگیات سَرِتُ بزاری روشُ یک جُفت دست که بره بینِ خَرمَنِ موهاتُ گُم بشه..."آرامش"میتونه یک جُفت چِشم باشهکه با مِهربونی بِهت خیره میشهو لبایی که " من کنارِتم " رو توی گوشِت زمز...
می گفتندامروز روز عشق استآنهایی که تنها تاریخ را به خاطر می سپارند!من می گویمهر وقتسر معشوقت روی پایت بود و با موهایش بازی می کردیهر وقت در فکرش غرق بودی وزنگ زد وصدا و حرف هایش بوی دلتنگی می دادهر وقتزیر باران چترش بالای سر تو بود...هر وقت صبحبا بوسه اش از پیشانی ات بیدار شدی...هر وقتانگشت های مردانه اش بین موهایت بود و می بافت زلفت را...هر وقت نگاهش را روی خود حس کردی و لبخندروی لبش دیدی...هر وقت کنارش بودی،آ...
آرامش یعنی فقط برای یک نفر بودنو یک نفر فقط برای تو شدن ️...
اوقات تماشایی من با تو گذشتآرامش رویایی من با تو گذشتپیش تو نبودم و به یادت بودمروزوشب تنهایی من با تو گذشت...
عجب آرامشی داردمنظره ی زیبای چشمانت ......
اگه وقتی میخنده خوشگل تر میشه؛اگه لباسش خیلی بهش میاداگه خطش محشرهاگه صداش بی نظیرهاگه خوب شرایطِ بحرانی رو کنترل میکنهاگه بهتون آرامش میدهاگه میتونه غافلگیرتون کنهاگه صدای نفساش آرومتون میکنه،اگه دوست دارین سربه سرش بذارید که بهتون بگه دیوونه!اگه بهش میگید رفتم که نرو گفتنش رو بشنوید!اگه مهربونه،اگه خوبه،اگه دست هاشو دوست دارید...بهش بگید .. خب؟بهش بگید ..دیر میشه ......
و تعریف" آرامش""برای منتنها در پنج حرفخلاصه می شود" آ غ و شَ ت"...
تو را نمی توانماز شعرهایم جدا ڪنم مثل بهارنارنج از اردیبهشتمثل باران از پاییز مثل دلتنڪَی از جمعهمثل ردِّ پا از ڪویرِ شن مثل آرامش از چشمهایت تو را نمی توانم از شعرهایم جدا ڪنممثل عشق از دوستت دارم...
آرامش یعنی حضور تو در هر ثانیه ی من...
آرامش یعنی...بدونی توی دل کسی که... دوسش داری...یه خونه ی گرم داری...واسه همیشه ی همیشه ......
به صدات چه قاطی میکنی که آرامش میده یه نگام که میکنی ازدل غم وغصه میره...
برایت پرستاره ترین شب ها را آرزو می کنم! خوابی پر از رویاهای محال تا دست شب که به صبح رسید، خدا غم هایت را مچاله کند و دورتر از دنیای تو پرت کند! بخواب جانم که همیشه آرامش را باید از دستان خدا گرفت همان خدایی که منتظر بندگی توست!...
عشق جاندلم یک آرامش ساده میخواهدتو باشی و منو جهانی کهمحو تماشای ما باشد...
کرونا که تمام شد، تا چند هفته و چند ماه، بیشتر از همیشه قدر زندگی را خواهیم دانست، کمتر بهانه خواهیم آورد و بیشتر لبخندخواهیم زد.کرونا که تمام شد، کافه ها و پیاده روها مملو از آدم های شادی خواهد شد که به جای ماسک، لبخند به لب دارند و به جای فاصله، از یکدیگر آرامش می گیرند.کرونا که تمام شد، کنار هم خواهیم نشست و باورمان نخواهدشد که چند ماه قبل چه روزگار غریبانه ای داشتیم، عکس های دوران قرنطینه و سختی را نگاه خواهیم کرد و به چهره های ماسک ز...
دلت که گرفت ،پنجره ی دلت را باز کن !بگذار هوایش عوض شود...دستش را بگیر و به یک فنجان چای دعوت کن ؛با همان شکلاتی که دوست دارد...رنگ های شاد به تنش بپوشان و موسیقی دلنواز برایش بگذار ! دلت که گرفت ،با او مهربانی کن !او را به آرامش دریا مهمان کن...با او حرف بزن !نگذار غمگین باشد...هوای دلت را داشته باش !تنها کسی ست که تمام عمرت همراهت خواهد بود !!!del_neveshtehay_taymaz2...
آرامش از درون می آید، در جای دیگری به دنبال آن نباش....
دست از تو بردارم کجا هر روزاین قلب سرگردونُ بسپارممن با تو عمری زندگی کردممن تا ابد عطر تو رو دارمدست از تو بردارم خیال تودست از سر من برنمی دارهعشقت تو بیداری، تو خوابم...، وایعشق تو روی دور تکرارهتنهاییامُ دست کی هر روزبسپارم و راهی شم از اینجامن بر نمی گردم به آرامشمن بر نمی گردم به این دنیابی آرزوی تو کجا بایدبا این دل دیوونه بنشینممن غیر تو چیزی نمی فهمممن غیر تو چیزی نمی بینمای بی تفاوت روبرو با من...
دیروز به پدرم زنگ زدم، هر روز زنگ میزنم و حالش را میپرسم،موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدمگفت؛ بنده نوازی کردی زنگ زدی،وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است،دیشب خواهرم به خانه ام آمده بود، شب ماند، صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته است، گاز را شسته ، قاشق و چنگالها و ظرفها را مرتب چیده است،وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود و منو از نگاه ها و ...
کباب های پرسی نمی چسبهچایی بی کرسی نمی چسبهانقدر آرامش تو این خونه استکه دیگه هیچ قرصی نمی چسبهشاعر: علیرضا سکاکی...
امشب آرام در گوشت می گویمشب بخیرمبادا ڪسی بشنود و مزاحمخوابهای شیرینت شودوقتی تو در آغوشم خوابیمن تا صبح آرامش دارم...
تنها من می دانمکه پشت لبخندهایتآرامش دنیا راسهم سهم پنهان کرده ای ...و شب از ترسبه سایه ی پشت چشم هایتپناه آورده...می خندی و مناز جهان جا می مانم...بگذار شعر راه بیفتدبی کلمهتا به دست های تو برسدتا به لب های تو برسد...تا به چشم های تو برسد....بگذار شعر سکوت کندتا چشم هایتتنها با من حرف بزنندوقتی که می دانی تحت هر اتفاقیمن دیوانه ی حواس پرت نگاه توام.....
عشقِ تو،،،تنها میراثی است که در قلبم،\آرامش زایی\ می کند؛ -- شک نکن! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
« معدن وجود »وجود ما آدم ها را می توان به معدن بسیار عظیمی تشبیه کرد که از بخش های متعدد و متنوعی تشکیل شده ، بخش هایی که به ظاهر هیچ شباهت و سنخیّتی با هم ندارند .قسمتی از معدن را نمک ، بخشی را ذغال سنگ ، بخشی فولاد ، قسمتی طلا ، بخشی را نقره و ... تشکیل داده اند .( این هنرِ آدم هاست که در مواجهه با یکدیگر به کدام بخشِ معدنِ وجودیِ طرفِ مقابل توجه کرده و از کدام بخش استخراج کنند . )هیچ آدمی مطلقاً خوب و یا مطلقاً بد نیست ؛در...
مگه ما چقدر زنده ایم که بخوایم همه ی آدمارو تا دقیقه نود تو زندگیمون نگه داریم؟ مگه چقدر زنده ایم که بخوایم به کسی بارها فرصت اشتباه کردن بدیم؟ مگه چقدر هستیم که بخوایم دورمونو با آدمایی پر کنیم که به جز حال بد هیچی دیگه برامون نمیارن؟مهم ترین مسئولیت ما در مقابل خودمونه. ما مسئول تک تک لحظه ها و ثانیه های خودمونیم. مسئول تک تک روزایی که داره از عمرمون میگذره. مسئول تک تک آسیبایی که به خودمون میزنیم. مسئول تک تک آسیبایی که اجازه میدیم بقیه بهم...
از نظر شما تعهد یعنی چی؟؟تعهد، یعنی یک نفر از یک گوشه ی شهر،و دیگری از گوشه ی دیگرش،مینشینَند به جمع کردن خاطرات یک نفره شان،و شروع میکنند برای یک عمرِ باهم بودن؛یعنی دو نفری که قرار استهر چه دارندتقسیم کنند برای سال ها زندگی،"تعهد" یعنی که هر آدمی دلشبرای همیشه حق تپیدن برای یک نفر را دارد؛که هر آدمی ضامنِ مشکلات یکی ست از جنس خودش،که قرار است سال ها بعدبنشینند به تعریف قصه ی دوست داشتنشان برای فرزندشانو ضمانت...
برای خودت دعا کن که آرام باشی.وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی...ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم. خدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد. ایمان داشته باش که قشنگترین عشقنگاه مهربان خداوند ب...
شب میرود ،روشن ترین خورشید می آید آرامش و عطر درخت بید می آید دلواپسی، تردید ،غم اینجا نخواهد ماند عید ،طلوع ،معجزه، امید می آید...
می دانی من میگویم!آرامش گرفتن از حضور یک نفر، خیلی مهمتر از عاشق بودن است!تو میتوانی سال ها فارغ از اطرافت، کنار یک نفر بنشینی، دل به بودنش بدهی، کنارش دوست داشتن را لمس کنی و ترس از دست دادنش را نداشته باشی.آرامش داشتن خیلی مهم تر از عاشق بودن است اینکه یک نفر دلت را قرص به همیشه بودنش کند، لزوما ربطی به عشق ندارد.آرامش که در زندگی جریان پیدا کند عشق پیدا میشود، اما عاشق بودن دلیل بر آرامش داشتن نیست!...
معنای زندگی، مفهوم آفتابدیوان عاشقی، هم نام شعرناب در من فرو نشست بغض هوای سردشادی به نام او، همرنگ آفتابمادر کلید مهر، مادر پر از وفالالائی شبش ، پایان اضطرابآرامش و امید ،فصل نگاه اوانگور چشم او، تنگ است و هم شرابرنگ گل بهشت، در هر قدم نوشتمادر غزل شده در دفتر و کتاب...
در دریای متلاطم افکارراه رفتن ارامتبر روی شن های ساحل ذهنمارامش می آوردنوازش دستانت رابه موج هایم بسپارتا موسیقی قلبمتورا بنوازد...
هر فصلی یک نقاشیِ بی نقص است؛که از رسوماتِ دلبری پیروی می کند.باید لا به لای خستگی هامو به موی طبیعت را با چشم دل نگریست،و آرامش را درون رگ ها جاری کرد.باید پا در کفشِ آدم گذاشت وسیب های ممنوعه ی زندگی رایکی پس از دیگری چید!باید حواس را پرت اتفاق های خوب کرد،تا لحظه ها، هنگامِ خنده های از تهِ دلمتوقف شوند.بهار باشد یا تابستان،پاییز یا زمستان،فرقی نمی کند!رویشِ دوباره عشق در هر فصل تکرار می شود!از همه ی روزها باید است...
فصل نشانه گذاری شده ی کتابم را در مکانی که آغشته به آرامش است، باز می کنم.به دنیایِ خیالی رنگارنگ و شاید سیاه سفیدم وارد می شوم!هر چقدر که پیش می روم عطش و کنجکاوی ام بیشتر می شود.صفحات را ورق می زنم و سفر می کنم به دشت های سرسبز و مملو از گل شقایق. آنجا دراز می کشم و به آسمان یکدست آبی خیره می شوم.گرمای نور آفتاب را پشت پلک هایم حس می کنم و دستم را جلوی دهانم می گیرم تا خمیازه ام را بپوشانم.فصل بعد، موج موهایم را در ساحل، به دست عطرآ...
کاش دریا بودم ووسعت دوست داشتنم رابه رخت می کشیدم.کاش دریا بودمو تو رادر آرامشم غرق می کردم.کاش می توانستمدریا باشم،تا عشقِ بی قید و شرطمعیا ن تر از همیشهشود......