متن آرمان پرناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات آرمان پرناک
من مترسک، من گُنه کاری که جرمش عاشقی ست /
دوست دارم گندمت را، دار سویم می رود...
«آرمان پرناک»
خداحافظ شب های روشن
خداحافظ ناستنکای من
پیوند با جدایی،
سهم من از دنیا بود ...
«آرمان پرناک»
کلاهِ پشمیِ صیاد
یا
جنگلی که در
جای خالی درختانش نشسته است؟
برای پرنده ای
که از آسمانِ مجازی
کوچ کرده،
کدام را می توان
آشیان گزید؟
«آرمان پرناک»
هر چه می کشم
از قلبم،
این پیپِ خجالتی است
که حرف ها را
آنقدر در دهان خود نگه می دارد
تا دود شوند
«آرمان پرناک»
دورِ میزِ تنهایی نشسته ایم
من
و
خاطرات تو
دعایی برایمان بخوان
دعایی برای شمع ها
که تکلیفشان روشن شود
«آرمان پرناک»
از وقتی رفتی
شهر شلوغ تر شده است
هر روز با تنهاییِ جدیدی تصادف می کنم
و تنهاتر می شوم
خیابان ها دیگر
محلِ تسلیتِ قدم هایم شده اند
خسته ام
از حجمِ این همه خالی خسته ام
خودم را در خاطرات
خاک می کنم
خاطرات را در خودم.
«آرمان...
درشتِ درشت نوشته بود:
- چراغ خاموش،
زندگی کنید -
ریز ریز نزدیکش شدم
برایش دست تکان دادم
راننده،
مرگ بود
«آرمان پرناک»
زندگی،
قطاری بود بدون توقف
که از پشتِ هر پنجره اش
جنازه ای شبیه من
برای منِ منتظر
دست تکان می داد ...
«آرمان پرناک»
جای زمستانِ اخوان
جای کتک خوردنِ پرچم از طوفان
جای تکان های یک جیبِ خالی
جای تنهاییِ تمامِ آدم ها
پُست میدهد
سربازی که حکم زنده بودنش
به شهادتِ پوتین های پاره بسته است
«آرمان پرناک»
یک آستینم دیر
یک آستینم دور...
خیاط باشی!
این چه لباسی بود برایم دوختی !؟
«آرمان پرناک»
هر چه می گردم
پیدایش نمی کنم
گمانم آسمان من
زیرِ بالِ پرنده ی مرگ
پنهان است
«آرمان پرناک»
هر روز که می گذرد
شاخ و برگ بیشتری می دهد.
تنهایی ام
دارد به دیوار همسایه می رسد...
«آرمان پرناک»
دیرست
دیگر دیرست
سینه ی آسمانم
مچاله شد...
پرنده ی خوشبختی!
دیر به پرواز درآمدی
«آرمان پرناک»
تو هم /
خودت را خالی کن /
ماشه را بچکان، آسمان! /
این سربازِ زندگی /
بارها بدرد خورده است /
راحت باش! /
این صحنه را /
فقط مرزهای دور /
می بینند.... /
آرمان پرناک