متن بغض
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بغض
تصور کن حرف هایت را درون گور قلبت بخوابانی ، سنگ لحدِ سکوت رویشان بگذاری و زیر خروار ها بغض ، دفنشان کنی... و بی چارگی یعنی همین بغض تو را شاعر کند!
چون غنچه که از زشتی، با خار قشنگ است
دل بستن مشکوک من و یار قشنگ است
ای کاش که چشمان تو بر سینه ی تان بود
با پنجره، دل سنگی دیوار قشنگ است
فهمیده ام از گریهٔ برخورد دو تا ابر
اشک من و تو لحظهٔ دیدار قشنگ است...
و هیچ از تو دور نیست
که جهانی را عاشق کنی
ای که ...
صدایت
شیرین بسان گندم در دستان ادم
و
تلخ چون بغض هزار ساله بشر
دستانت
تکثیرگاه پروانه های سرگردان ,سرزمین شمع های نیمه جان
و زیبا
چون رقص کولیان به دور اتش
رویش پیچک ها به...
تو تاکسی بچه هه به مامانش میگفت حس میکنم دارم خفه میشم. مامانش گفت چرا؟ گفت اخه حوصله ندارم نفس بکشم :)
بخدا منم همینطور :)
پرواز داد
بغض رود را
حباب
لعنتی ترین حس دنیا دلتنگی ک ن میتونی تحملش کنی نه راه چاره ای داری! فقد باید مچاله شی تو خودت:)
این بغض نجابت به دل انگار ندارد
اسبی ست سراسیمه که افسار ندارد
از نالهٔ من بود که دیوار فرو ریخت
چون طاقت سیلاب غم اینبار ندارد
سربازم و تنها شده در حملهٔ دشمن
بی عشق تو دلشورهٔ رگبار ندارد
ویرانه ترین خانهٔ این شهر خرابم
تخریب تو را لشکر...
در گلویم بغضی لانه کرده که هیچ گونه قصد کوچ از دیار مرا ندارد
شده درد بی درمانی که فقط
یک معجزه میتواند بفهمد این بغض چه میخواهد
بغضی تلخ و دردناک آغشته به درد و خون
شرق، غرب، جنوب، شمال!
من تو زمین باشم؛ تو رو هوا...
بغض کنی، گریه م میگیره :)
ریحانه غلامی (banafffsh)
خندیدن خوب است..
قهقهه عالیی است...
گریستن ادم را آرام میکند...
اما !!
لعنت بر بغض !!!
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم
اما برای شنفتن حرفاهای تو
گوش بسیار...
میشود من بغض کنم
تو بگویی :
مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی
میشود من بگو یم خدایا
تو بگویی جانم
میشود بیایی؟ تمنا میکنم ...
بغض های بجا مانده از تو
جمع شدند..
دانه دانه؛
قطره قطره؛
بی بهانه سیل شدند..
سیل ویرانگی ..
حال برگرد و ببین
این منِ ویرانه را
مبینا سایه وند
باران پاییز بامن
آنقدر بغض گلویم را فشرده است
که دوست دارم مدام ببارم تا پاییزم پر باران ترین پاییز تاریخ شود و غصه هایم را در قصه ها با نم نم بارون بنویسند که وقتی رفتی آسمان دلم ابری ابری شد ....
حجت اله حبیبی
بی تو باران زد وبی چتر زدم دل به خیابان
عطر احساس قناری بکشد سمت درختان
کاش بودی که دلم بغض گلوگیر عطش را به هوا زد
باد بادیدن این صحنه فرو ریخت زبرگ و نم باران...
حجت اله حبیبی
من، کوچه، دردی بی عبور...
این بغض دارد طعمِ گور!
دلتنگ چشمان توام
در غربتی تاریک و کور
بیزارم از هر فاصله
شد بی تو بودن حرف زور
با اشک هایم، باز هم
می بوسمت از راه دور...
شاعر: سیامک عشقعلی
به غیر از بغض پنهانم برایم هیچ راهی نیست
نشستی در کنار من ولی از عشق نگاهی نیست
امید زندگانی می شود دور از دلم هر روز
شبیه باد پاییزی که گاهی هست و گاهی نیست
چهار سویم بیابانیست و من تشنه تر از تشنه
ببار ای ابر باران خیز...
از یک جای یک جایی به بعد نشد از هیچ چیز حرف بزنم، چون هرکسی چیزی را نداشت و حرف زدن از آن، خاکسترِ حسرت هاش را شعله ور می کرد. از یک جایی به بعد ترسیدم بگویم بابا چه خوب که هستی ، چون کسی بود که پدر نداشت،...