بیو عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو عاشقانه
                    
                    
                    قصد جانم کرده اند چشمان او 
جانم فدای چشم او.
                
                    
                    
                    درباغ گل 
عشق بی پایان تو می رویید
                
دلداده عشقت شدم، که هر لحظه اش قلبم برای تو تپید❤
عشقم تو هر لحظه برای من معنای زندگی شدی❤
                    
                    
                    آسمان صاف است
خورشید طلوع کرده
گنجشک ها آواز میخوانند
گلها عطرآگین کرده اند
لباس دنیا را
اینطور که معلوم است 
صبح همه بخیر شده الا من
جان دل بیدار شو و لَختی بتاب
که تا طلوع چشمانت نباشد
در من هیچ صبحی بخیر نمیشود.
                
                    
                    
                    من از تمام صبح فقط بخیر هایش را دوست دارم
چشم بگشای
سلامم ده 
که با تو نه تنها صبح
بلکه تمام زندگی ام بخیر میشود .
                
                    
                    
                    چه فرقی میکند 
تو که نباشی
همین لحظه هام هم
برای من جهنم است...
                
                    
                    
                    آنقدر مست شوم و مستی کنم به پای تو
مرغان آسمان گریه کنند به حالم از برای تو
کار عقل و قلبم گذشته از صبر جانا بدان
هزار جانم بدهند همه یکجا بریزم به پای تو
                
                    
                    
                    شعری برایت نوشته ام
از جنس پاییز
لا به لای دفتری که بوی گل 
به آغوشش کشیده بود
سر قرار همیشگی
در کوچه باغ شعر
به تو که رسیدم
دفتر را گشودم
چیزی شبیه به خالی بود
پس و پیش بود 
انگار شعرهایم زمین ریخته 
و کلمات دست و پای...
                
                    
                    
                    نگاهم با نگاهت در هم آمیخت
جنون عشق را بر دل بیاویخت
شمیم عطر گیسویت که پیچید
تمام شعرهایم بر زمین ریخت
                
                    
                    
                    من در خیال خود پُرم از خیال تو
بیخیال عالم و هر که هست کنار تو
مست میشوم از حس حضورت بانو
دائم الخمر میشوم گر ببینم گُل روی تو
                
                    
                    
                    در گوشه ی قلب من، 
تویی عشق نهانم.
                
چشمان تو بهترین بهانه است برای زنده ماندن.
                    
                    
                    دوست داشتن حکایت عجیبی دارد
با یک نگاه ساده ی او
 به همین سادگی من دیوانه شدم...
                
                    
                    
                    چشمان من اسرار و نگاهت پی انکار
بین منو تو فرسنگ فرسنگ دیوار
دل دل نکنم مطلب دل ندارد انکار
اشعار تو خواندم و شدم عاشق بیمار
                
به گمانم که خدای من و چشمان سیاه تو یکیست.
                    
                    
                    سهم من از تو و دنیات. 
فقط حسرت دیدارت بود.
                
                    
                    
                    تو دوری و من
همیشه به بوی تنت دل بستهام…
                
                    
                    
                    من و خاطرههایت،
روی سکوت دیوارها نشستهایم…
                
                    
                    
                    دلم بی تو..، 
ندارد طاقت دلتنگیِ تکراری برگرد.
                
                    
                    
                    میبرد قلب مرا، 
چشمان تو با یک نگاه.
                
                    
                    
                    دلربایی میکند. 
در قلبم آن چشمان تو.
                
نایاب ترین عشق جهانم شده ای.
 
                 
                 
                