بدون حضور خدا جایی نرو.. به خیالت که به آبادی میرسی؟ نه رفیق... چراغی که در تاریکی میدرخشد چشم گرگ است.
️ امروز تو صبح من باش️ برای تمام خستگی هایم برای تمام این تاریکی ها صبحی باش که پایان میدهد تمام شب های دلواپسی را ... ️️️
بی آن که بوی تو را بشنوم ریشه های سیاهم در تاریکی بیدار می شوند فریاد می زنند : بهار ، بهار شاخه های درختم من به آمدنت معتادم
هرگز نکشم منّتِ مهتاب جهان را تاریکی شبهای مرا روی تو کافیست!! ️️️
برای اینکه نور به روشنی بدرخشد، تاریکی باید حاضر باشد.
من چاره ای جز به یاد آوردنِ نامِ تو ندارم، دیگر لازم نیست از تاریکی بترسم، اسمِ کاملِ تو کلماتِ مرا از نی زارهای تشنه عبور خواهد داد. جای تردیدی نیست این خستگی های خانگی ست تمام خواهند شد.
عمر ما در کوچه های شب گذشت زندگی یک دم به کام ما نگشت بی تفاوت بی هدف بی آرزو می روم در چاه تاریکی فرو
خدا آن حس زیباست که در تاریکی صحرا، زمانیکی هراس مرگ میدزدد سکوتت را یکی مثل نسیم دشت آهسته میگوید، کنارت هستم ای تنها،دلت آرام میگیرد...
شما به تاریکی نیاز دارید تا بتوانید روشنایی را نشان دهید.
سؤظن، در جمع خصال، به گونه جغد در حلقه پرندگان است؛ آن ها همیشه در تاریکی پرواز می کنند.
همزادِ تاریکی پشتِ گل احساسم صدای پای شب می آید
حواست باشد که چه شخصی را ، برای آمدن چه کسی کنار می گذاری و فراموش اش می کنی! می دانی، هیچکس پرده را برای آمدن تاریکی به داخل اتاق کنار نمی زند!!
مادرزن نور هدایت در مسیر تاریکی است. برای همه لحظاتی که مرا از گمراهی خارج کردی ممنونم. روز تولدتان مبارک.
کاش توی این شب سیاه یکی می آمد از آن سو ؛بی خبر : - توی تاریکی چرا نشسته ای؟ بیا برای تو یک مُشت ستاره چیده ام !
وقتی کسی با ترس آشنا نمیشود، چطور میتواند شهامت را بشناسد ؟! اگر بدبختی را احساس نکنیم، چطور میتوانیم به زیبایی خوشبختی پی ببریم ؟! از کجا میتوانیم نور را بشناسیم اگر با تاریکی آشنا نشده باشیم ؟!
این همه از تاریکی بد نگویید شما که فروش چراغ تان به لطف همین تاریکی هاست
من میدانم که اندوه من برابر است با اندوه سواری که صدای سم اسبش را با صدای خرد شدن آهسته برگها اشتباه میکند با شب بویی که تاریکی خود را از دست میدهد با نارنجی که تنها بر میز است ...
خورشید هر صبح یادآور این نکته است که میشود از اعماق تاریکی ، دوباره طلوع کرد ..
دزدی در خانه فقیری میجُست ؛ فقیر از خواب بیدار شد و گفت : ای مرد ! آنچه تو در تاریکی میجویی ، ما در روزِ روشن میجوییم و نمییابیم ...!
خیلی راحت میتوان بچهای را که از تاریکی میترسد بخشید ؛ مسئلهی غمانگیز زندگیِ آدم بزرگهایی است که از روشنایی میترسند !
در تاریکی نشسته بودم در خودم فرو رفته بودم مانند مرغی که نیوکاسل گرفته! تکان داد نور آسمانی تو مرا
یکشنبه غم انگیز ... تا شب دوام نمی اورم در تاریکی و سایه ... تنهایی مرا می ازارد با چشمانی بسته تو از کنارم میروی تو ارامیده ای و من تا صبح منتظر سایه های مبهمی را میبینم از تو خواهش میکنم به فرشته ها بگویی مرا در اتاقم تنها...
فقط تاریکی میداند ماه چقدر روشن است ؛ فقط خاک میداند دستهای آب چقدر مهرباناند ؛ معنی دقیقِ نان را فقط آدمِ گرسنه میداند و فقط من میدانم تو چقدر زیبایی ...
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک