متن تنهایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی
نی
همیشه آه می کشد
حتی در حضور تو
یا کنار مترسک ها
گوش کن!
خود خوری
درجا مجنونت می کند
که ای وای
از بُهت تنهایی
علیرضانجاری(آرمان)
سلام ای گوهردرخاک افتاده،ای چراغ خانه دل،ای تویی که درعالم وبین آدمیان تنهایی،نمی دانی چه شد عمرگران مایه!..تویی که لبخندت روشنی بخش این زندگانی ست،بامن بمان وجهانم باش!درکنارم باش ای خودهمیشه درمن!
نگین رازقی
ﭘﻴﺸﺎﻧﻰ ﺍﻡ ، ﭼﺴﺒﻴﺪﻥ به ﺳﻴﻨﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ
ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ، ﺧﻴﺲ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﺭﺍ …
ﻋﺠﺐ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺗﻮﻗﻌﻰ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﻦ !
قدمهایم در خاکستری تنهایی عشقم سست تر شده است
این خاکستر عشق مرا به جنون می کشاندخاکستری که نه توان دورریختن آن را دارم نه توان پرستاری از آن
تو کجایی در فراسوی این تنهایی مهلک تورا گم کرده ام به فریاد این دل تنهایم برس کجایی......
کجایی؟
که با آمدن صبح
دوباره خورشید نگاه می کند
از پشت پنجره
به من و تنهایی ام
و من
محو در خیال با تو بودنم
بیا
برای همیشه بیا
تا چشمانم
به آفتاب نگاهت
پلک بگشاید کنار تو
و بشنود گوشهایم
زیباترین
موسیقی زندگی بخش را
از لبان تو...
از آدم ها متنفرم...
هرگاه میخواهم نسبت به آنها بی اعتنا باشم و این تنفر چندین ساله ای که آنها باعثش
بوده اند را دور بریزم، با رفتارشان مرا آزار داده و این نفرت را بیشتر می کنند. ترجیح میدهم در دنیایی دور از انسان ها زندگی کنم!
هر چقدر...
باز هم امشب
خیالت
دوخته
چشمان خیسم را
به سقف آسمان و نیست یاری جز سیاهی
تا بگویم بی تو
تنگ است
چون قفس
ساعات تنهایی
وبی ماه است امشب آسمانم بی تو و
بی رحم می تازد در آن ، تاریکی مطلق
و می دانم
که دلتنگی
نشسته در...
یادت
هر شب کنار پنجره ی تنهایی
مرا می خواند
و من با نگاه منتظرم
پناه می برم به آغوش شب
جایی که ابر انتظار
قطره قطره نداشتنت را
بر من می بارد
مجید رفیع زاد
گوشی ام زنگ می خورد
سراسیمه خودم را به آن می رسانم
نفس نفس می زنم.
شماره ی تو نیست... بی تفاوت گوشی را زمین می گذارم. امروز درست سه سال و چهار ماه و سه روز و ده ساعت و دو دقیقه است که تو رفته ای و من...
قد می کشد
پشت پرچین تنهایی
نهال خاطره ات
بادصبا
چون زنی یاغی بشود،
قطره به قطره، اشک هایش را
میان زنبیل اش می گذارد و
تنهایی را می فروشد
برای معشوقه ای!!
شعر: روژ حلبچه ای
ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی
دلم
آفتاب تموز است
سوزنده و داغ
که به آتش کشیده
عشقت
خرمنِ وجودم را
و اشک
مدام مرا
به خود می خواند
افسوس
نیستی که ببینی
چشمانِ همیشه منتظرم
چون کهنه زخمی
سَر باز کرده
از این همه غم و اندوه
دلم
پریشان است
پریشان تر از گیسوانِ باد...
دلم برایت تنگ شده ،چشمانم برایت تَر شده
گمانم دلت از دلم سرد شده
و تو تنت در بغل دیگری گرم شده
گویی که قول هایت میان دروغ هایت گم شده
صورتم شکسته شده
موهایم سفید شده
دستهایم چروک شده
دیدنت ، بوییدنت ،بوسیدنت آرزویم شده
پس از رفتنت فقط...
گر بداند که تو عاشق شده ای
نظری سوی دگر خواهد کرد
همه ات بیند و صد حیف که باز
نظری سوی دگر خواهد کرد
متن امیررضا بارونیان
عشق من باز مثل سابق عاشقم باش
با همان احساس بار دیگر با دلم باش
در بهار زندگانی عشق را دان غنیمت
در گرداب تو گیرم تخته های قایقم باش
آمده موسم تنهایی و من بربادم
رفته ای عشق تو هرگز نرود از یادم
گرگی در بین شلوغی به تو...
عشق من باز مثل سابق عاشقم باش
باز با همان حس قدیمی با دلم باش
در بهار زندگانی مهرورز دان غنیمت
میان شور گرداب تخته ای از قایقم باش
آمده موسم تنهایی که من هم بربادم
رفتی هرگز خاطرات تو نرفت از یادم
گرگی در بین شلوغی به تو پرداخته...
بارانی ست،
چشم های تو...
***
زیرِ چتر تنهایی!
زانا کوردستانی
خاطرات تو به سر دارم و تو تنها میروم
آتش عشقت به جانم بی محابا میروم
خشت خشت دل تو خانه ابلیس شده
کرده گمراه عشقت اینک تا ثریا میروم
باده ی لب های تو کهنه شراب ارغوان
این شراب کهنه را لاجرعه بالا میروم
شرح حالم در کمند زلف...
حرف هایت فلج
صدایت روی گسل غربت
سایه ات زخمی
چشم هایت شهادت می داد
که از آواره گی می آمدی!
گفتی بغلم کن!
و من عاشقت بودم
در بی مرزترین لحظه
با دردهایی مشترک!
من:
انگشتری بودم که در بیابان خواب هایت
پیدا می کردی!
تو:
ماه بودی،
بالای...