عادت بی خیالِ هرچه هست و بود!عادت می کنی تو به این شهر دود اندر دود عادت می کنی چشم هایت را ببند از عشق حرفی هم نزن مثل من با درد عشقت زود عادت می کنی آب ها آلوده اند و ماهیان آزرده اند... بعد از این با سنگ...
قصه به هر که میبرم فایدهای نمیدهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی