متن درد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات درد
داشتم به تو فکر می کردم و به رویای جنگل بکری که قرار بود بریم. سیب زمینی آتیشی که قرار بود درست کنیم. یه صدای کل وجودم و لرزوند نفهمیدم چجوری از روی تخت بلند شدم دوییدم سمت پنجره، دود نمیزاشت چیزی ببینم،
اینجوری نمیشد شالم و سر کردم پله...
تنها که باشی
تفریحت میشه نگاه کردن…
به صفحه گوشیت
بدون اینکه بدونی
ساعت هآ میگذره . . .
درد آنجاست که بالای صفحه گوشی
با زبان شیوا و قشنگ فارسی نوشته
آنلاین
....
+ عباس معروفی :
چه تنهایی عجیبی . .
پدر خیال می کرد آدم وقتی در حجره ی
خودش تنها باشد ؛ تنهاست .
نمی دانست که تنهایی را فقط
در شلوغی می شود حس کرد! 📻☁️
برای هر دردی
دو درمان است
سکوت و زمان
اونجایی که غم چشم هارو خیس نمیکنه دیگ رسیده به استخوان
دقیقا همونجایی که ابتهاج میگه :
در من کسی اهسته می گرید
نه آنقدر ها نزدیکی که شود به بودنت دلخوش کرد...
و نه آنقدر ها دوری که بتوان نبودنت را باور کرد
هستی و نیستی ، نیستی و هستی
به گمانم «بلاتکلیفی» نام دیگر توست...
بعضی موقع ها خودمون دوست نداریم حالمون خوب شه…
چون «درد» آخرین حلقه ی اتصالمون به چیزیه که از دست دادیم...!
بعضی ها سیگاری اند
درد را با سیگار می کشند ،
چقدر بی فکرند این دردهای وامانده !
بعضی ها سیگاری نیستند
چطور این دردهای لعنتی را
به جان بکشند!؟
رعنا ابراهیمی فرد
هرچه کردم نشد که بشود
بگویم دوستت ندارم
تا آمدم بگویم دوستت دارم
جانم را گرفتند
تا مبادا دلت بر تنم بلرزد ....
عزیزحسینی
محمدرضاکاتب میگه:
گاهی آدم به خاطرعبورازمرحله ای
چنان دردمی کشدوتغییرمی کندکه دیگر
خودش هم نمی تواندخودش رابشناسد.
بوی گندمزار مویت آسمان را هم گرفت
برق زرین نگاهت ، آشیان را هم گرفت
بر فراز کوه احساسم نشستم ناگهان
آتش احساس تو بال زمان را هم گرفت
از عبوس چهره ات باران سرازیر است و بعد
چشم های خسته ی رنگین کمان را هم گرفت
باغ هم در...
شب همین است
که
اثبات کند دردت را
غزل های درد
لیلی بخوان دوباره غزل های درد را
پس لرزه ی فلات گسل های درد را
بهتر ز هر کسی تو برایم ترانه کن
حال و هوای ضرب مثل های درد را
اینجا اگرچه بوسه به پیغام تللری
پرکرده چشم و گوش پچل های درد را
آماد کن...
هرگز ندانستم مهر در کجای دلم لانه دارد
که اینقدر بی تفاوت در همه جا لانه میکنم
کبوتریم در گیسوانت که پرواز کنان در کوچه های لبخندت به دنبال لانه میگردد
بگو در کدام خانه ایی
بگو در کجای این شهر غربت
درد دوره ات کرده است
تو بگو تا...
در جوانی پیر بودن، ای خدا درد بدی است
خسته از تزویر بودن، ای خدا درد بدی است
غرق در تاریکی شبهای ظلمت باشی و
از ستاره سیر بودن، ای خدا درد بدی است
شوق پروازت به سر باشد ولی بی بال و پر
در قفس زنجیر بودن، ای خدا...