متن دلدادگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلدادگی
در بهار خواستنت
یادت می شکفد
همچون غنچه ی یاس سفید
بر قامت
خشکیده و بی جان تنهایی
و من
تو را لحظه لحظه
می سرایم
در پهنه ی بیکران عشق
با رقص واژگان و قلم
و به شوق آمدنت
تا عاشقانه هایم
تصنیف دلدادگی مان گردد
بادصبا
در بهار خواستنت
یادت می شکفد
همچون غنچه ی یاس سفید
بر قامت
خشکیده و بی جان تنهایی
و من
تو را لحظه لحظه
می سرایم
در پهنه ی بیکران عشق
با رقص واژگان و قلم
و به شوق آمدنت
تا عاشقانه هایم
تصنیف دلدادگی مان گردد
بادصبا
تب مستانگی
چرا ای دلبر دُر دانه می گیری نگاهت را
شمیم عنبر افشان غمزه چشم سیاهت را
تو که از اینهمه دیوانگی هایم خبر داری
چرا کج میکنی از کوچه ما سمت راهت را
اگرچه خرمن دردم تب مستانگی ها را
دریغ اما نمی ریزی شراب گاه گاهت را...
اگر روزی بیاید که
به هنگام طلوع صبح
نگاهم در نگاهت
چون پرستویی مهاجر
بال بگشاید به شهر آرزوهامان
و با موسیقی امواج قلبت
برلب ساحل
برقصم
همچنان پروانه ای بی تاب
و با تو عشق را معنا کنم
با دیدن مهتاب
و در آغوش لبخندت
دوان باشد
نگاه من...
خیلی تلخ است
من برای تو شعر بنویسم
و تو برای دیگری برقصی ...
جان این تن که فدای تو شود
جان دیگر گیرد این تن
برای شب هایی که بدون تو گذشت
من نمی شناختمت من ناراحتم
امشب شبی دیگر شد و من با دلم تنها شدم
گفتم حدیث عاشقی رسوا تر از رسوا شدم
پروانه وار بر گِرد شمع آتش زدم بر جان خود
در عالم ناباوری ناگه چنین پیدا شدم
در عالم شوریدگی با آن همه دلدادگی
پا بر همه عالم زدم شیدا تر از...
زندگی یک خواب سنگین بود
سال ها ماندم سر راهش خبر دارم نکرد
جان به لب آورده و آهنگ دیدارم نکرد
آنچه را دانسته ام از راه و رسم زندگی
کوله باری جز غم و آوارگی بارم نکرد
دلخوش پیغامی از او بودم اما ای دریغ
هرچه را دیدم از...
سالیان سال بعد سر بر روی شانه ات
قصه ی آشناییمان ،دلدادگیمان،عاشقی کردنمان ،گریه ها و بیقراریمان ،دلتنگی و دوریمان را برای نوه هامان تعریف خواهیم کرد.
مژده وکیل زاده
mozhde.vakilzade
رسم پروانه شدن شب همه شب سوختن است
گرد شمع رخ تو گشتن و افروختن است
پا بپایت شدن و دل به نگاهت دادن
عاشقی را زتو و چشم تو آموختن است
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
دلم تو را می خواهد
ای تک ستاره ی خوشبختی ، وقتی نیستی ،ظلمت وتاریکی ،تمام وجودم را در بر می گیرد، وچنان غرق رویاهای مشوش می شوم که گذشت ایام را حس نمی کنم
سلامم را به باد صبا می سپارم تا چون کبوتری زیبا، به سویت پر گشاید...
عاشقی کاش کمی رحم و مدارا می کرد
لحظه ای که دل دیوانه تمنا می کرد
آن زمان که در و دیوار چو تصویر نگار
مُردنم را کف این خانه تماشا می کرد
کاش دلدادگی اش مثل خودم عاشق بود
و مرا شادترین عاشق دنیا می کرد
دوری سنگدلش کاش...
دریا چقدر دلداده ساحل است که اینگونه امواجش به آن چنگ می اندازد تا چند لحظه بیشتر کنارش باشند...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
☔️ - سردته؟!
+ نه...
- دروغ نگو!
+ دروغ نمیگم!
- بیا... بیا کاپشنمو بپوش!
+ نه نه... سردم نیس!!
- من سردمه! بپوش :) ♡
نویسنده: ریحانه غلامی
از لمسِ نگاهِ تو
تا حضورِ احساسِ من
جایی که هر قسمش
جنون و دلدادگی است.
دوست داشتنت را
ساده و بی تکلف
دوره می کنم.
دیگر چه فرقی می کند ،
کجای تقدیرم ایستاده باشی ؟
وقتی که خالق زیباترین
قصه های من هستی