متن سرنوشت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سرنوشت
تقدیرمان اینگونه شد،محکومِ جبرِ سرنوشت
هر چه که میلش می شده،قسمت به پیشانی نوشت
حسرت به دلها گشته و در زندگانی مرده ایم
نفرین بر این تقدیرمان با روزگار بد سرشت
جاری در این قسمت شدی بی انتخاب و ناگزیر!
محکومِ زنده ماندنی ،گر خوب وبد،زیبا و زشت!
خونی به...
سرنوشت من و سرباز به هم نزدیک است
او لب خط و من از خط لبت می میرم!
ارس آرامی
به لب هایم خیره شو من در آخرین روز از مرگم نام کسی را به زبان خواهم آورد که در هیچ کجای زندگیم نامی از او نبوده است و آن لحظه است که راز چند سال و اَندی از من بر سر زبان ها می افتد و آن وقت است...
به کف بینی اعتقاد ندارم
مگر می شود تقدیر را در کف دستت نوشته باشند ؟
اما نه صبر کن گمان می کنم تقدیرم را جایی میان انگشت های دست تو باشد
و خانه ام ،جایی شبیه آغوش تو
و اینکه تا کی زنده ام ،حتما تا وقتی عشق تو...
دختری که شیطنت از چشماش می بارید. توی حرف زدنش کلی هیجان داشت و برای این که حسشو بهت منتقل کنه آروم و قرار نداشت.
می شناختمش خیلی وقت بود. آخه دوستِ خواهرمه!
با تمومه اون هیجان و شیطونی که داشت ولی میتونستی سختی هایی که کشیده بود حس کنی....
چرا سرگردونی...؟!
به راستی سرنوشت من چیست و در آینده چه بر من خواهد گذشت؟!
با این ابهام و سرگردانی و بی خبری از حوادث و ترس از آینده چه کنم؟!
دلبر روزهای سرگردانی من؛
حالت خوب است؟!
سرگردان است سَرَم؛ وقتی شانه ی تو نیست.
هر چقدر می خواهی...
به صفحه نگاه کن . میبینی شاه ، وزیر،فیل و اسب و قلعه میتونن به عقب برگردن.
ولی سرباز هیچوقت نمیتونه برگرده .
سرنوشت خیلی از ما ها هم مثل سربازه
باز هوای ابری تو تیره کرده آسمان خیالم را.چه لذتی داشت آبتنی در چشمان غزل گوی تو.شاید تو دلیل سردرد های ناهنگام من بودی،شاید هم من ساده دلی بودم که بی قایق دل به دریا زدم.گاهی دوست داشتن ها بهایی به قیمت جان دارد و گاه تبعید زجر آور دارد.فصل...
«ما زنده ایم که زندگی کنیم و زندگی زنده است که زین در دست قضا دهد و آن گونه که او می گوید زندگی کند.
سرنوشتی که خیلی وقت ها مسخر می شود و زین خودش را می دهد به دست خودمان،اما بسی موسم ها هم سرنوشت لامروت خودش زین...
بی تو من ماندم و این خانه و این سرنوشت
بی تو من دیگر نمیدانم چه باید گفت و چه باید نوشت