شعر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر
در سینه ام نگاهی از غم پر است
زندگی بی تو به تاریکی می کشد
بی تو، دلم یک صحرای خالیست
در غروب هر روز، تنها رنگم رنگ غم است
چشمانم به خاکستری درآمده است
پر از اشک و ناله های بی خبر از خنده
تو رفتی و باقی ماندم...
.
گرچه این دنیایِ فانی بی وفاست
گرچه رسمش غیرِ تنهایی نخواست
رود باید بود و از متنش گذشت
این گذر، میراث سبز لحظه هاست
مهربانی کن! بخند و شاد باش!
بی خیالی، چاره ی هرروز ماست!
زندگی، دریاست! ما، در کشتی اش
عشق، تنها عشق! آری ناخداست!
عشق ما...
ستوده ام خیال تو، خیال عاشقانه ات
به خلوت نگاه من ، دو چشم شاعرانه ات
به جان خود فشردمت ، بهار شد عصاره ات
برقص و جان بده تو با درخشش شبانه ات
ستوده
انسان باید هر روز
کمی موسیقی گوش کند،
کمی شعر بخواند
و روزی یک تصویر زیبا ببیند
تا علایق دنیوی نتواند حس زیبا شناسی را که خداوند در روح او قرار داده است، از بین ببرد.
یوهان ولفگانگ فون گوته
پاییز در قلب این شهر،
برگ های رنگین کتاب روی شاخه های درختان جلوه گری می کنند
موج صدای لحظه ها در گوش زندگی نغمه سرایی می کنند.
نغمه ای روشن از پشت کتاب ها، همراه با تلالو روشنایی خورشید .
شهر را از تاریکی جهل بیدار می کند.
عشق، شادیست
عشق ،آزادیست
عشق ،آغاز آدمی زادیست
عشق، آتش به سینه داشتن است
دم همت براو گماشتن است
عشق ،شوری زخود فزاینده ست
زایش کهکشان زایندهست
تپش نبض باغ در دانه ست
در شب پیله رقص پروانه ست
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بُن جان زندگی پنهان...
نشد
شرح حالی به تو بردیم و خبر از تو نشد
پیش چشم تو فسردیم و نظر از تو نشد
بسکه مشتاق تو هستیم و نظرکرده عشق
در تب و تاب تو مردیم و گذر از تو نشد
از شرنگ غم ایام و هوا خواهی دوست
شوکران دادی و خوردیم...
محتاج تو ام کرد
هر بار دیدم عشق تاراج تو ام کرد
پیغمبر شب های معراج تو ام کرد
با زورق جامانده از گرداب و طوفان
درگیر اقیانوس و امواج تو ام کرد
تنها نبودم یاد تو در سینه ام بود
با باد و بورانی که آماج تو ام کرد...
کویر
چکیده قطره باران به شانه های کویر
خزیده گوهر غلطان به خانه های کویر
از انحنای بیابان و تپه و در و دشت
تنیده ریشه به ریشه جوانه های کویر
درخت تاغ صبوری نشسته در سر راه
کشیده بر سر و رویش نشانه های کویر
گرفته شاخ و برش...
پرهیزی ندارم
تا در بساطم غیر تو چیزی ندارم
جز مهر تو ماه دل انگیزی ندارم
تا بامداد لحظه های با تو بودن
جز نغمه ی مرغ شباویزی ندارم
من وامدار سرزمین اشتیاقم
جز شوق تو در سینه واریزی ندارم
از عشق این رنگین کمان بیکرانها
زیباتر از یک صبح...
پائیز ۴
زیباترین رقص درختانی تو پائیز
تصویری از برگ و خیابانی تو پائیز
انگار حرف تازه ای داری برایم!
لبریز عطر خاک و بارانی تو پائیز
رنگ لباست را ببینم! شاد هستی
گویا که می آئی به مهمانی تو پائیز
هوهوی باد و خش خش پای خیالی
رویاترین آهنگ...
بیا تو هم
روزی اگر که حوصله داری بیا تو هم
در سایه سار سرو و چناری بیا تو هم
از کوچه باغ مهر و محبت سحرگهی
در جستجوی سیب و اناری بیا تو هم
از کافه های شهر و محل بی خبر نباش
با ما به پای شام و...
آدم نخواهی شد
مرا از یاد خود بردی و از یادم نخواهی شد
معطل در مسیر داده بر بادم نخواهی شد
به خاطر دارم از خاطر فراموشی تو اما
فراموش از طنین نای فریادم نخواهی شد
برو ای خانه ات آباد و با مردم مدارا کن
اسیرم کردی و دلدار...
زخم بی حساب
دور از تو عمری همدم پیمانه هایم
آتش به جان گوشه میخانه هایم
شمعم که در شب های تار بیقراران
پرتو فشان ساحت پروانه هایم
آن برگ پائیزی که گرم پیج و تابم
آن بوف سرگردان که در ویرانه هایم
درگیر زخم بی حساب نارفیقان
آشفته حال...
که چه؟
دل می بری به غمزه و ناز و ادا که چه ؟
هی می کنی مرا به خودت مبتلا که چه؟
با هر نگاه پنجره خمیازه می کشی
تا جای جای جاده ی بی انتها که چه؟
هی رخنه می کنی به دل و تازه می کنی
زخمی...
ره توشه باور
با دیدنش دلدادگی از سر گرفتم
حال و هوای برگ نیلوفر گرفتم
در بامداد ساقه ترد خیالش
پبچیدم و دور خودم سنگر گرفتم
چون ذره ایکه جان بگیرد با نسیمی
از روی خاک جاده بال و پر گرفتم
مثل چلیپایی که روی طره هایش
امواجی از دریای...
همسایه خوبی
مرا با خود ببر ای بهترین سرمایه خوبی
رفیق مهربان نام آشنا، همپایه خوبی
کنونکه در کلامت رنگ و بوی زندگی داری
بزن چنگی به تار خسته ات در مایه خوبی
تمام لحظه هایم را دمادم غرق شادی کن
بخوان شعر تری با مصرع آرایه خوبی
بیا تا...
در حقیقت نور روز از دیده ی شبگیر توست
وسعت هر کهکشان در نقشه ی تسخیر توست
حرف قلبم را به تو با شعر میگویم ببخش
هر کجا را هم نفهمیدی دگر تقصیر توست
تو خودت هم گر نخواهی نور دنیایم شوی
قسمت است و شاید این هم بخشی از...
تقاص رفتنت را در شبی دلگیر خواهم داد
و گر یک روز باز آیی ! جوابت دیر خواهم داد
اگر آن روز آیی که دگر کورم ،نمیبینم
جواب عشق و مهرت را به ضرب تیر خواهم داد
نترس از من همه اینها فقط لاف است و ترساندن
زبانم را به...
در کنارم تا همیشه جایت ای گُل خالی است
جایِ دیگر روزگارِ تو اگر چه عالی است
غُصه دارد هیبتی که تن از آن لرزد، ولی
مثلِ غولِ قصه ها این دیو هم پوشالی است
تا که بودی زندگی رنگین کمان عشق بود
طرح بی جانش کنون مانندِ نقش قالی...