متن غربت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غربت
موسی ابن جعفر(ع)
تا میله ی قفس غزلستانی از پر است
پرواز هر پرنده تمنای اخر است
زندان به سجده های شبش غبطه میخورد
دیوار خسته منتظر دست لاغر است
خورشید اگر به فکر طلوعی دوباره نیست
در سایه سار حضرت موسی ابن جعفر است
باران بهانه کی کند آنجا...
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
-بادصبا
دوری و تهران بی تو با من جنگ دارد
در کوچه هایش با هوایت غرق دردم
این روزها حالی نپرس از من که بدجور
این شهر را یک شعر سرخ از غصه کردم
بعد از تو حسرت شد برایم مهربانی
اینجا تمام مردمش قهرند با هم
از ازدحام پوچشان پیداست...
وَ قَالَ علی علیه السلام: فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ
غربتی است فقدان عزیزان
حکمت 62 نهج البلاغه ج ۱ ص ۴۷۹
باب ترک دوستان و تنهایى
دلتنگی هایم،
--قد کشیده اند!
پا گرفته اند وُ،
راه می روند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ما مردگانی زنده به گور ،
بی قبر،
بیرون به تماشا جهان ،
نشسته ایم ..
خاموش ..
خاموش ..
انگار این دنیا غربت ما بیگانگان است ..
گاهی نوشتن سخت میشود و از تو نوشتن سخت تر .. نمیدانم باید از چه بنویسم از تکرار غریبانه این روزها یا از حس های ضدو نقیض درون قلبم .. محبوبِ روزهای دورم میخواهم برای تو بنویسم .. از نبودنت نگویم که دردش رسیده به مغزواستخوانمان .. یا از بی...
تو را می توانم به هزار نام خاص بخوانم
نامهایی که فقط نام توست
به هیچ کس جز تو نمی توانم بگویم
ذخیره منی وقت سختى ،امید منی در ناامیدی ، تو مهربان همدمم هنگام ترس و وحشت
آخر تو تنهارفیق من در غربتی ،و چه خوب است که تو...
وقتی کسی را به هر دلیلی از وطنش جدا می کنند
بخشی از او را کشته اند
و بخش مانده تا زمانی که زنده است خونخواه بخش مرده است
این جدال پنهان، نمک همیشگی زخمهای مهاجرین است
غربت را نمی شود در ترازو وزن کرد
قد غربت را نمی شود...
او را وطن کردم
مرا به غربت تبعید کرد!!
ارس آرامی
تنها نشسته بود، رو به ماه و دریا
با غربتش، با دردهایش گریه می کرد
زخمی ترین مرد زمین و جنگ دیروز؛
با او خدای او برایش گریه می کرد
سردرگم و غمگین، در تردید و تشویش
تنهاییِ او، وسعت ویرانه ها بود
با سایه ی خود دردِدل می کرد؛...
من یک مهاجرم
از غربتی به غربت دیگر...!!
ارس آرامی
او را وطن کردم
مرا به غربت تبعید کرد...!
ارس آرامی