متن غربت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غربت
من در دهانت زندگی کردم
روی زبانت زندگی کردم
تو زیر دندان رقیب و من
با استخوانت زندگی کردم
۸ را نیازار این که رسمش نیست
دل را نرنجان اینکه راهش نیست
قصد یورش داری به قلبی که
جز تو سِپَر توی سپاهش نیست
اینقدر بد کن آخر بازی
تا...
اگر جنگ نبود ،
من از غربت کودکی هایم که در خاک دیگر بودم میگفتم
،اگر جنگی نبود
از پرتقال های زرد و سیب های کال باغ خانه ام برات می چیدم و برایت گاز گرفته می فرستادم
،اگر جنگ نبود
من از غربت آغوش مادر و پدر ،
از...
حسرت وا شدن پنجرها چه کنم
مانده ام با شب چشمان تو چه کنم
گر چه تردید ندارم تو دنیای منی
نیستی امشبو با غریت دنیا چه کنم
امشب از حادثه عشق جهان لبریز است
عشق را گر به تماشا ننشی چه کنم.
حافظو شعرو غزل با تو شنیدن دارد....
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
بادصبا
سالانه های من
شب آمد و سکوت غریبانه های من
باران گرفته غربت ویرانه های من
من ماندم و خیال تو و حسرت وصال
ماهیکه دل سپرده به افسانه های من
بار غمی به دوش خودم می کشم ولی
یاد تو ماند و زخم سر شانه های من
رفتی و...
حرف هایت فلج
صدایت روی گسل غربت
سایه ات زخمی
چشم هایت شهادت می داد
که از آواره گی می آمدی!
گفتی بغلم کن!
و من عاشقت بودم
در بی مرزترین لحظه
با دردهایی مشترک!
من:
انگشتری بودم که در بیابان خواب هایت
پیدا می کردی!
تو:
ماه بودی،
بالای...
دیار غربت و غریبی به معنای اینکه ،
خانه و کاشانه ای به نام وطن داری،
اما مجبوری در غربت روی زمین ناشناسی خانه و کاشانه ای بسازی و اگر هم نسازی برای همیشه خانه به دوشی.
رحمان شاهسواری کینگ
جدائی اجباری از وطن و کاشانه، درد و غم سنگینی بر سینه غربت نشینان است.
رحمان شاهسواری کینگ
موسی ابن جعفر(ع)
تا میله ی قفس غزلستانی از پر است
پرواز هر پرنده تمنای اخر است
زندان به سجده های شبش غبطه میخورد
دیوار خسته منتظر دست لاغر است
خورشید اگر به فکر طلوعی دوباره نیست
در سایه سار حضرت موسی ابن جعفر است
باران بهانه کی کند آنجا...
ز دوری تو دارم آه و حسرت
به همراه دلم صد درد و محنت
کجایی؟ بی وفا یارِ دل آزار
شدم محکومِ تنهایی و غربت
-بادصبا
دوری و تهران بی تو با من جنگ دارد
در کوچه هایش با هوایت غرق دردم
این روزها حالی نپرس از من که بدجور
این شهر را یک شعر سرخ از غصه کردم
بعد از تو حسرت شد برایم مهربانی
اینجا تمام مردمش قهرند با هم
از ازدحام پوچشان پیداست...
وَ قَالَ علی علیه السلام: فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ
غربتی است فقدان عزیزان
حکمت 62 نهج البلاغه ج ۱ ص ۴۷۹
باب ترک دوستان و تنهایى
دلتنگی هایم،
--قد کشیده اند!
پا گرفته اند وُ،
راه می روند.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
ما مردگانی زنده به گور ،
بی قبر،
بیرون به تماشا جهان ،
نشسته ایم ..
خاموش ..
خاموش ..
انگار این دنیا غربت ما بیگانگان است ..
گاهی نوشتن سخت میشود و از تو نوشتن سخت تر .. نمیدانم باید از چه بنویسم از تکرار غریبانه این روزها یا از حس های ضدو نقیض درون قلبم .. محبوبِ روزهای دورم میخواهم برای تو بنویسم .. از نبودنت نگویم که دردش رسیده به مغزواستخوانمان .. یا از بی...
تو را می توانم به هزار نام خاص بخوانم
نامهایی که فقط نام توست
به هیچ کس جز تو نمی توانم بگویم
ذخیره منی وقت سختى ،امید منی در ناامیدی ، تو مهربان همدمم هنگام ترس و وحشت
آخر تو تنهارفیق من در غربتی ،و چه خوب است که تو...