متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
صد داد و بیداد ز درد دانایان بی دین
به بند در آمده ز دست نادانان دیندار
_نیازی به شکنجه نیست ..
اعتراف می کنم
همه ی غزل هایم را
از چشمان او دزدیده ام
_من که همیشه
از شکست قافیه در هراس بودم
در زلزله ی عشق تو
آزادترین شعر جهان شده ام
_گاه
یک مرد،
گورستانی ست زنده
که هر شب
بی تشییع
بغضی
در آن دفن می شود
_ گفت:
شعر هایت چرا غمگین است..
فقط،،
آرام،
به "چشم هایش" خیره شدم
حتی لیلی و مجنون به عشقمان غبطه میخورند
وای از حسودان که به ناحق میدوزند و می برند
چه فرقی میکند
تو که نباشی
همین لحظه هام هم
برای من جهنم است...
خشکیده بر لبانم
لبخند مهربانی
کز شوق خنده هایش
عمریست بی قرارم
گر تو نمی پسندی، دیوانه قلب ما را.
ما خود پسند کردیم، دیوانه ی تو باشیم.
تب کردن من بوسه ی تو، هر دو بهانه است.
تا خام شویم دل به دل هم بسپاریم.
عجب بی صدا جان مان را گرفت.
حسرت های بر دل نشسته.
چه بی صدا جان دادیم،
در حسرت رسیدن به آرزوهایمان.
در حسرت یک بار بغل کردن تو،
چه آسان دل ما مُرد...
از همان لحظه که از چشم تو افتاد دلم.
مرگ من بیشتر از بیش به من نزدیک شد.
بدتر از دلتنگی های نیمه شب.
انتظار دیدنش، کرده ویرانه دلم.
ردّ پا روی برف کوتاه بود
باد آمد،
انگار
هیچ عابری
عبور نکرده است..
اگر تقدیرم بر ویرانی ست،
کاش تصویرت
در ترک های دلم
خاکی نشود..
هر شب،
لب برکه را می بوسد
بید مجنونی که عاشق ماه شده است..
تو و من،
دو نقطه در جهان که با هم یک ستاره میشویم،
و تاریکی هم نمیتواند ما را جدا کند.
وقتی لبخند میزنی،
دنیا به یاد میآورد که هنوز زندگی زیباست،
و قلبم دوباره پرواز میکند.
لمس دستانت،
همچون وزش بادی ست که تمام اندوهها را میبرد.
به تار موهایت قسم...
که هر بار روی پیشانیات میلغزند،
تمام جهان در من فرو میریزد.