شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
صفحه ی ۲۱ برای او که چشمانش بهار بود پر از شکوفه های سرخ وحشی در دشت سبز خیال به وقت کوچ پرندگان مهاجر برای اوکه لبخندش تجسم رهایی در هجوم ثانیه های بی قرار و تو کوتاه ترین رویای من گاهی بیا از پشت دیوار بلند رویا بامن در خواب و شعر قدم بزنسیما یداللهی...
اون نمی دونست اگه میدونستکه چقد نگاه کردن چشماش رو دوست دارممن رو فراوون می بوسیداین رویای شیرین رو نصف کاره رها نمیکردبرهآره نمی دونستتو این شهر دردندشتهیچ خبری نیست... باریکانی...
زندگى افتضاح قشنگى ستمثل رویایى که یادت نمى ماند هرچه بیشتر در آن غرق مىشوىبیشتر نمى میرى!و مرگ همیشه وقتی می رسد که زندگی تو را از قبل کشته است!جلال پراذران...
برای یه جنگجو رویا معنایی نداره چون یاد گرفته بدستش بیاره...
خواستم بهترین روز عمر و رویای شیرینم با تو محقق شود اما با رفتنت همه چی نقش بر آب شد...
پائولو کوئلیو :انسان هرگز نمیتواند از رویاهای خود دست بکشد ، رویا خوراک روح استهمانطور که غذا خوراک تن است. در زندگی بارها رویاهایمان را فرو ریخته و تمناهامان را ناکام می بینیم ، اما باید به دیدن رویا بپردازیم ، وگرنه روحمان میمیرد...
شبی خوابیدم... آرزوی قبل خوابم تو بودی... خوابت را دیدم ...در میان چمن های سبز بهاری با لبخند و دامن گل گلی ت می دویدی... بیدار شدم! اما یادم آمد دیدنت یک رویای محال بود چون نه تو بودی! نه بهاری بود !اما گونه های من خیس بود!!!...
انسان هرگز نمی تواند از رویاهای خود دست بکشد. رویا خوراک روح است. همانطور که غذا خوراک تن است. در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته، و تمناهامان را ناکام می بینیم، اما باید به دیدن رویا بپردازیم. اگر نه، روحمان می میرد.خاطرات یک مغ - پائولو کوئیلو...
✍🏻عبارت تاکیدی:هر نهالی با امید روزی جوانه میزند،امید را در خانه ی دلمان با رویا زنده نگه داریم.🌱نهال،دختر آخر پروین دخت، هرروزصبح به محض چشمک زدن خورشید، ازلابلای پرده ی تور اتاقش، به آرامی با سرانگشتان ظریفش ، پلکهای هنوز در خواب مانده از رویایش را، نوازش میداد و مشتاقانه دمپایی های قرمز رنگش را می پوشید و روانه آشپزخانه کوچکشان میشد آشپزخانه ای با کابیت های چوبی سبز رنگ که رنگ آمیزیش کار خودش بود،کتری را روشن می کرد، به صورت مهتاب گونه اش...
تاچشامو میبندم تو روبروم می شینی باتو به خلسه میرم چه خلسه شیرینی...
اما تو نشانه ایتو،که یعنی رویایی وجود داشت....
دلیل حال زیبایم توهستیتمام خواب ورویایم توهستی قسم برهستی وبر آفرینش تمام عشق ودنیایم توهستی...
رویایم زود به گل نشست بر موج های تو سوار بود...
دلگیرم از شبهایی که چشم هایم بی باران در عطش قطره ایی، تشنه در کویر تنهایی رویا را که با همه میخوابد بغل کرده و میگذارنم......
به تو فکر کردم و کسی چه می داند پاییزها به چه رویای تکیه می دهم که باد حریفم نمیشود...
دریای عشق باش که دریا ببینمتدر پیچ و تاب ساحل رؤیا ببینمترؤیای من شده تنها حضور توخواهم من از خدا ، که تنها \ببینمت\دادم قسم تو را ؛ به حسّی که بین ماستدر خاطرم همیشه بمان ، تا ببینمت...قدری نقابِ چهره ات را بزن کنار تا لحظه ای دل سیر ، من ببینمتدر پیش من بمان ، مبادا سفر کنییا قبلِ رفتنت ، بیا تا ببینمت.... بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)...
باور دارم که تنها یک چیز می تونه دستیابی به رویا رو نشدنی کنه، ترس از شکست خوردن... !یلدا حقوردی...
من در رویای خود دنیایی را می بینمکه در آن هیچ انسانی انسان دیگر را خوار نمی شمارد...زمین از عشق و دوستی سرشار است و صلح و آرامش، گذرگاه هایش را می آراید.....
زندگی نسبت به کسی که رؤیای خود را دنبال کند، بخشنده است....
اگر خواب نبود چقدر آدم ها دق می کردند؛همان هایی که به شوق آرزویی یا دیدار کسیچشم هایشان را می بندند......
قلبتان را بروی رویاها باز نگه دارید چون تا زمانیکه رویایی وجود دارد ، امید هم هستو تا زمانیکه امید وجود دارد زندگی همراه با لذت است...کلید خوشبختی داشتن رویاهاستکلید موفقیت تبدیل رویاها به واقعیت است....
دلم اکنون کمی دیدار میخواهدکمی صحراکمی دریاهوای شانه هنگام غروبی سردستاره ، آسمانی صاف ، چشمکهای بی پرواکمی رویادلم امشب تو را افزونتر از بسیار میخواهد...
رویا داشتن خوب است آرزوهای کوچک و بزرگ ما را به زندگی وصل می کنند طلب های ماست که در ما توان حرکت ایجاد می کند تمام رویاهای من در تو خلاصه شده به زندگی وصل شده ام و حرکت می کنم و تمام اینها را از تو دارمسازهای آبی -سولماز رضایی...
از تمام شب بیداریهایم ممنونم از بی خوابی ها ،و آشفتگی هایم .آنها راه ورود کابوس های شبانه ام را بسته اند .عادت کرده ام به تصور تو در کنارم با تو نفس می کشم ،راه می روم ،می گریم ،می خندم با تصور تو \زنده ام \ و این تصویرها فقط در بیداری است .خواب که بیاید کابوس شروع می شود، آنجاست که می فهم تو نیستی آنجاست که خواب \رویای بیداری \ را از من ،می دزدد......سولماز رضایی...
از آنی شرلی آموختم؛ می توان رویا پرداز بود.گاهی اوقات باید خود را بدست خیال بسپاری و همراه با دوستی مانند دایانا در حوالی کوچه عاشق ها پرسه بزنی، زمانی که خزان می تواند پا به پایت با تو قدم بزند. مقصد، رویاهایت است.و یک دوست خوب می تواند، سر چشمه تمام انگیزه هایت باشد....
توی واقعی را زمانی دیدمکهدستانم گره خورده ی دستانت بود!بعد از آن،هرچه دیدمرویا بود و بس...!!...
ما چه در سر داریم و به چه می اندیشیم؟! به \رویا\ همه ی ما رویایی داریمرویای زیستنرویای عشق ورزیدنرویایی رسیدن، برابر بودنرویای پرواز کردن، رقصیدن در وزش بادهامهم نیست از کجا آمدیم ، کجا زندگی می کنیم و از چه رنگ و نژادی هستیم، میان همه این تفاوت ها یه چیز بینمان مشترک است \رویاپردازیبه قولِ هریت تابمن که می گه :\ پشت هر رویای بزرگ، یک انسان خیال باف و بلندپرواز وجود دارد. پس همیشه به یاد داشته باش که درون تو یک قدرت، صبر و اشتیا...
موهایت ،عاشقانہ ترین رویایی بود کہ بافتم..!...
برخلافِ تمامِ دخترانی کهوقتی غم به در و دیوارِ دلشانچنگ میزند، برای تسکینش زورشان تنها به موهایشان میرسد...من موهایم را همیشه بلند میگذارم،چرا که، رویاهایم را میان آن هامی بافم و غم هایم را میانِ گره هایش جای می گذارم...! ...
در هیاهوی شبم گم شده ام .. تو مرا پیدا کن آری خودت . . با دلم حرف بزن از ته دل؛ غرق رویای توام من هرشب. تکه تکه میشود قلب من از دوری تو . راست گفتند عشق را فاصله هاخواهد کُشت......
من یک مهاجرم،از غربتی به غربت دیگرو از رویایی به رویایی دیگر!ارس آرامی...
من همانم که به امواج جنون دلبستمدل به دریا زده ام عاشق دریا هستمغرق آشفتگی ام خواب تو را میبینمموج طوفان زده ای ساکن رویا هستمرسم ایجاد کن و عشق به آغوش بگیرموج در موج بیا اهل همین جا هستم...
عصر جمعه دختری ست که:دلتنگ می شود، غروب می گیردبغض می کند، شفق می شودمی گرید و گیسو می افشاندباران بهاری نازل می شودشب با بستن چشم هایشخورشید را خاموش و برای دیدن \صبح وصال\ به رویا می رود...ارس آرامی...
آرزو دارم که جزء آرزوهای تو باشمدر خیالم دوست دارم توی رویای تو باشممن دلم می خواست خیلی... توی این دنیای کوچکبا همین لبخند ساده، کلِ دنیای تو باشمخسته از امروز هستی، لحظه ها را می شماریکاش می شد یک دقیقه جای فردای تو باشمداستانها فرق کرده، بعد ازین عیبی نداردهم زمان هم برده ی تو، هم زلیخای تو باشمگم شدن را خواستارم در وجود مهربانتقطره بودم، خواستم تا محو دریای تو باشمکاش می شد بی خیالت باشم و دیوانه باشمکاش می شد ...
خواب دیدمتو را به منمرا به تو می رساندیک روز برفی.چه رویای سردی ...گرم بپوشخیالم زمستانی ست...
برگرد شاید بودنت حال مرابهترکندتاخاطرت آرامشی درقرص خواب آور کندسرگیجه های لعنتی،دلشوره های هرشبمآری مسکن می تواند درد را باور کندازدست خود عاصی شدم،اشکم امانم را بریدیاد نگاه آخرت چشمان من را ترکندسردرد من را میکشد،تا کی نمیبینم تو رامرفین چشمت میتواند درد را کمتر کندداری عذابم میدهی،هرشب به در زل میزنمچشم انتظاری عشق را گاهی عذاب آور کندزیباترین رویای من، در خواب میبینم تو رارویاترین کابوس راباید دلم باور کند...
چگونه بِروَم از آشیانه ای که با چوب های تَر وُ شکسته یِ رویایِ بودنت بنایش کردم؟فیلم را به عقب برگردانشکارچی را صدا بزنبگو شلیک کندمن باید در همین لحظه می مردم!!شیوا احمدی الف...
به تو که فکر مى کنممورچه ها دورم جمع مى شوندرویایت شیرین است :)...
عصر جمعه دختری ست که:دلتنگ می شود، غروب می گیردبغض می کند، شفق می شودمی گرید و گیسو می افشاندباران بهاری نازل می شودشب با بستن چشم هایشخورشید را خاموش و برای دیدن (صبح وصال) به رویا می رود...ارس آرامی...
چقدر وابسته شدمبه این رویایی بجا مانده از تو...ارس آرامی...
چشمانم را میبندمدر رویاهایم غرقِ تو میشوم...و این تنها جایی استکه هنوز از آن نرفته ای......
دوستت دارم عزیزم ، دلبر زیبای من!آشنای هر شب من ، ماه این شبهای من!من به شوق دیدن تو آمدم قدری بمانباز هم با رفتنت مشکن دل تنهای من!داده ام در هجر تو عقل و شدم دیوانه اتبعد تو تنهایی و خلوت شده ماوای من!در ره عشق تو دیگر گشته ام بیمار دلاز غمت زخمی نشسته بر دل شیدای من!یاد تو با هر نفس در سینه غوغا می کندای که در خواب و خیالم هستی و رویای من!درامید وصل تو چون شمع می سوزم شبیمی شود شب تا سحر اشک غمت همپای من!قد...
هرگز نباید رویاپردازی را متوقف کنیم. همانطور که غذا برای بدن ما ضروری است، رویا ها نیز روح و روان ما را تغذیه می کنند....
رویاهایم را دوست دارم آن طور که خودم بخواهم رَقَم می زنم. خبری از دشمنی و خیانت نیست. رویاهایم را دوست دارم چون تنها جایی ست که همه چیز در آن روبراه است. همه آدم ها در رویاهای من باهم مهربانند به یکدیگر عشق می ورزند و زندگی می کنند. در رویاهایم جهانی ست که شادی را به من برمی گرداند. باید میگذاشتی عاشقت بمانم، عشق چیزی نیست که هر دقیقه، هر روز اتفاق بیافتد. به قایق هایی که نجات مان می دادند به رویاهایم، به عشق. زندگی عجیب اقیانوس دیوانه ای ست......
سالها بعد ...شاید...مردی با چشمانی زیباتَر و تُنِ صدایی گرم تر کنارم باشد. وآغوشش غرق در آرامشم کند، مملو از حسِ امنیت و مردانگی. شاید...همان مرد \بانو\ صدایم کند و ازدست پُختم حسابی تعریف کند(همان قُرمه سبزیِ لَعنتی) شاید...آن مرد تعصبش شیرین تر باشد و قلبش صادقانه تر برایم بکوبدشاید...دختری داشته باشم،که شبیه پدرش باشد وفقط چشمهایش به من رفته باشد اما همان مرد اورا \چَشم دُرُشت بابا\صدایش کند و دَمِ گوشم بگوید چَشم هایش عجیب خ...
مَنِ بالاتر از فردادلم پرواز می خواهدسوی آن پنجره که عشق نیازش باشدسوی رویا به خیالدر طلوع بی غروب خورشیدسوی آن رویا که فردایش پس از پروازبه رنگ آسمان باشدزهرا غفران پاکدل...
بعضی آدمها وقتی میفهمند به پایان سفر زمینی نزدیک شدند اونقدر در اندوه غرق می شن که قبل از مرگ می میرند...بعضی ها اما عجیب و زیبا برخورد می کنند...این دسته سریع یک لیست پایانی تهیه می کنند و میرن سراغ آرزوها و رویاهایی که در طول زندگی داشتند و بهشون دست نیافتند...سفرهای عجیب و غریب، انجام کارهای متفاوت، فرود از هواپیما با چتر، غواصی و هزار رویای رنگارنگ که با لجاجت سعی می کنند انجامش بدن داخل لیست این آدمها قرار می گیره...امروز داشتم به این فکر می...
تو برای ادامهٔ مسیر زندگی ات ...تنها دو راه داری ..!یا در میان پیچ و خم های زندگی و طوفان مشکلات استوار بایستی و حال خوبت را بسازی ...یا آرام بنشینی و ویران شدن کاخ رویاهایت را به جان بخری ...و به یاد خاطرات سوخته آینده ات را به آتش بکشی ...هنگامی که در گذشته غلت می زنی هیچ گاه نمی توانی زندگی واقعی را لمس کنی چرا که تا بخواهی وقایع دیروز را مرور کنی امروزی را از دست می دهی که زندگی اش نکرده ای ...♡...
اگر دنیا فقط "رویای" تلخی مشترک باشدکنارت بی گمان شیرین ترین "کابوس" بیداری ست.....
من از کسالت رویای آدمهادلگیر می شومچه خوب استفرشته ای مثل تو دارمکه هرگز آدم نمی شود ...جلال پراذرانسفیر اهدای عضو...