پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سبز یا سرخ گاز زده ام همه سیب های جهان را … هیچ کدام طعم لبخندهای تورا ندارند .. دخترکوچولوی شیرینم...
خانمه پشت فرمون بود چراغ سبز شد نرفت ، زرد شد نرفت ، قرمز شد نرفتافسره رفت بغلش گفت خانم شرمنده ما همین سه رنگ و داریمپسندتون نشد؟ ...
جهان من خالی ستجهان من خالی ستدر کجای این عجوزه ی پیر گم شده ایکه پیدایت نمی کنم!..درخت ها از تو سبز شدنددرخت ها از تو سبز شدندو آبشاراز تو حریر حیاتکجا گم شده ایجهان من خالی ست.....بی هیچ سخنی همراز تو گشتمبی هیچ آغوشی دچارصدایی از تو نشنیدمتنها نگاهتآه که تنها نگاهتدر هجا هجای تنم تاخته استتو نیستی/جهان من خالی ستاینک نیستیو جهان من زمهریر.. پیامی با باد برای...
دستت را فشردم و گفتم: دوستی!دستم را فشردی و گفتی: دوستی!حرارت سبز صمیمیت از جانمان تراوید،و دستانمان گلدان اعتمادی شد و گل بوته ی باورمان در آن ریشه بست......
امشب موقع خواب،بشمار...تعداد دل هایی را که به دست آوردیبشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی ...بشمار،تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی ...فصل زردی بود،تو چقدر سبز بودی؟!...
در عمقِ دریا میرومشاید که مرواریدِ بیشکلی بیابمآنجا نوای سازدر پردههای بیصدا چون نبض، بیدارآوازِ ماهیها سکوت وآوای چنگِ زندگی در دستِ عشق است هر تارِ گیسو سرخوشانه مینوازدآهنگهای آبی و سبزآه! ...آیا شود کهمن آن تلألو را در انگشتان بگیرم؟آنجا درختی هست از نور و ستارهآنجا جهانِ پُرشکوهِ زیرِآب استاینک در آنگاهاز آرزوها ناگزیرمباید به قعرِ آبیِ دریا رَوَم بازباید به بیداری بهقدرِ طاقتِ خودرویا ببینم...
بانو بهار برای قامت تو سبز می شود پاییز از شرم نگاهت میریزد ️تابستان تب چادرت را دارد و زمستان از نبودنت یخ میزند...
وقتی تو اینجا نیستی پاییز جایش خالی استهمچون درخت کاج پیر از سبز بودن خسته ام...!...
هنوز همچناننیلوفر سبز خاطره اتبه روی دیوار عاشقیم پیچیده استجمید مقدسیان...
تو را همواره می خواهمنه گاهی داغ گاهی سردکه عشق تو همانند درخت کاجمیان برف دوری همهنوزم سبز و پابرجاست ......
سرانجام میتوانی ببینی که این چشمهای سبز چو دریایند، موج میزنند، به کف مینشینند، دیگربار آرام میشوند و ...برگرفته از رمان آئورا فوئنتس...
صافی آبمرا یاد تو انداخت رفیقدلت سبزلبب سرخچراغت روشن......
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج...
نیفتاد مثل پاییز آن اتفاق زرداو سبز بود و گرم...
عشق بهانه ی آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگیعشق بهانه ی سبز با هم زیستن بودو اینک وصال…بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دستهارونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما باشید...
یک نفر آمده دنیای مرا سبز کندخواب و بیداری و رویای مرا سبز کندو به یمن نفس سبز و اهورایی عشقاز سرا تا به ثریای مرا سبز کند...
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر میزند دلم به هوای غزل، ولیگیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار راچشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدمآن برگهای سبزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بیجواب ماندحال سؤال و حوصلهی قیل و قال کو؟...
تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت رامیان ربنای سبز دستانت دعایم کن …...
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توستبه دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنمورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویمتولدت آذین زندگی ام باد . . ....
الهی همیشه مثل چراغ راهنمایی باشی .لپت همیشه قرمزروی دشمنات زرددلت همیشه سبزتولدت مبارک دوست عزیزم...
ای نهال سبز تازهفصل بی بارم تو کردی توبی نصیب و بی قراروزارو بیمارم تو کردی توطاقت ماندن ندارمآه ای دنیا خداحافظمی روم تنهای تنهاای گُل زیبا خداحافظ...
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد!...
قرارمان همین بهار زیر شکوفههای شعرآنجا که واژهها برای تو گل میکنندآنجا که حرفهای زمین افتادهامدوباره سبز میشوند وَ دستهای عاشقمان گره در کار سبزهها میاندازندقرارمان زیر چشمهای توآنجا که شعرنم نم شروع میشود...
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانیاما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد...
نیفتاد مثل پاییز آن اتفاق زرداو گرم بود و سبز...
ای تو چشمانت سبزمن به چشمان خیال انگیزت معتادمو در این راه تباهعاقبت هستی خود را دادم...
️️️تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توستبه دنبال کوچکترین فرصت بودم تا بزرگترین تبریک را نثار قلب مهربانت کنمورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگی ات را تبریک میگویمتولدت آذین زندگی ام باد️...