پنجشنبه , ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
▪︎خەیاڵ:خەیاڵەکانت ئەوندە باڵا کردونە کە ڕۆژێ چەن جار دێنە سەر دانم، باران هەتا شەو دەبارێ و بەدوایی -با- دایکی پیرم هەموو بەیانیکۆلانە خوولینەکەمان گزک ئەدابەڵکەم کە بیت و سەرێکم لێ بدەی و ئەم زامە کۆنە لەژێر چاومدا لابدەی و بیفڕێنی.دڵم، شیشەیکی ناسکه بەڵام دڵگیریەکانم و دڵگیریەکانتوەکۆ شاتاڵی مغولەکانلەسەر گیانم هاژۆتکار دەبن،هەتا بەیانێکی تر بیرم داگیر ئەکرێتلە ژێر هەنگاوانێک وا تۆ هەڵ نەتگرت!سیگارەکانم کاتێ گڕ ...
خیالاتِ تو،،،به ارتفاعی قد کشیده اند که،روزی چند بار به ملاقاتم می آیی. هر روز صبح مادر پیرم، --باد!کوچه ی خاکی ما را جارو می کند!باران می گیرد تا،شب ها،به من سر بزنی! شاید این درد کهنه رااز گَودِ چشم هایم بشویی قلبم،شیشه ی شکننده ای شده است اما،دلتنگی هایم و دلتنگی هایت،شبیه تاخت و تازِ مغول ها به جانم حمله ور می شوند!و باز تا صبح، ذهنم،اشغال می شود،زیر چکمه های نیامدن تو.و سیگار...
پاکت سیگارخوب است یا بد نمی دانمفقط یک شعله ی آتش میان من او فاصله است. روشنش میکنم همین حالاکام میدهد یا کام میگیرد نمیدانم فقط دنبال گم شدن میان دود سیگار می مانم. حمید پناهی زاده...
فراهم کن شب دیدار خودراشراب و دفتر وسیگار خودرابخوان آواز از پروانه ای خیسبرایم کوک کن گیتار خود راشهلا الوند(خاتون)...
دستانت حاشیه انددر پیراهن زنیکه تو رادوست دارد و نداردوقتی با دکمه های پیراهنشقرار تازه ای نیستکلافه می شویبا لب های این معشوقه ی کوچکلاغرسیگارتقرار تازه ای بگذارخاطره ی هر سیگاری رااز دهانت بر می داریو دلبه پیراهن زنی می بندیکه دوستت دارم هایت راکنار دکمه هایشجا گذاشته!...
شده شب تا سحر بیدار باشی ...فقط در حسرتِ دیدار باشی ؟شده در دود مرگت را ببینی ...ولی باز عاشقِ سیگار باشی ؟شده بخشی بخارا را به خالی ...ولی خود خالی از دینار باشی؟شده در فال ، سختی را ببینی...ولی باز در پیِ پیکار باشی ؟شده افشا کنی اسرارِ دل را ...وَ چون منصور ، سرِ بر دار باشی؟شده مرهم بخواهی از طبیبت...ولی از دردِ او بیمار باشی؟اگر یک بار اینها را تو دیدی...بدان شاید تو نیز بیمار باشی /...
فراهم کن شب دیدار خود راشراب ودفتر و سیگار خود رابخوان آواز از پروانه ای خیسبرایم کوک کن گیتار خود راشهلا الوند (خاتون)...
من دختر شیرین سخن دورهٔ قاجارتو پست مدرنی و مضامین دل آزارمن اهل دل و چای هل و لعل نگارمتو اهل شب و شعر سپید و لب سیگار...
هر شهروندی که سیگار را ترک کند ، یا چند پوند از وزن خود را کم کند ، یا با سخت کوشی واقعی شروع به مدیریت بیماری مزمن خود کند ، به نفع همه ما ترک می کند....
گریه کردیم ...دو تا شعله ی خاموش شدهگریه کردیم...دو آهنگ فراموش شدهپر کشیدیدم ،بدون پرِ زخمی با همعشق بازیِ دوتا کفتر زخمی با هممرگ پشت سرمان بود ،نمی دانستیم بوسه ی آخرمان بود ،نمی دانستیم...زندگی حسرت یک شادی معمولی بودزندگی چرخش تنهایی و بی پولی بودزخم ،سهم تنمان بود ،نمی ترسیدیمزندگی دشمنمان بود ،نمی ترسیدیمشعر من مزه ی خاکستر و الکل می دادشعر، من را وسط زندگی ات هل می دادشعر من بین تن زخمی مان پل می شدبی...
سیگار می کشد که تو را دود و دودترشاید که از دلش بروی زود و زودترهی فکر می کند به تو و گریه می کندزیر دو چشمش از غم تو هی کبودترهر لحظه فکر می کند آیا به جای او...هر لحظه از دقیقه ی قبلش حسودتردر گیر و دار خاطره هایی که هیچ وقت...مانده سر دوراهی ِ بود و نبودتردر ایستگاه خالی آخر نشسته استسیگار می کشد که تو را دود و دودتر...
از یک جایی به بعددلت میخواهد همه چیز را واگذار کنینامه استعفایت را روی میز دنیا بگذاری …کیفت را برداری و به دورترین جایی کهمی شناسی برویچای بنوشیسیگارت را دود کنیو به هیچ چیز فکر نکنی …از یک جایی به بعددلت میخواهد خودت باشیتنها خودتو حافظه ای که هیچ کس رابه خاطر نمی آورد …!...
پسر که باشیدلت هم که گرفته باشهبی اختیار دلت یه جاده میخوادسواره یا پیاده اش فرقی نمیکنهمسیری خلوت و ساکت و دور از آدمای این دنیاپسر که باشی دلت هم که گرفته باشهدلت سیگار میخواد تا دود شی و از این شهر پرواز کنیمهم نیست سیگارت از کدام برند باشهو این مهم نبودن ، سرآغاز هر دلتنگیه...
دلم جنگل را می خواهددر یک روز پاییزیباران بباردقدمی بزنمبرگ های زرد زیر پایمدر ان هوای نم دارسیگاری روشن کنماب راهه های کوچک زیر پاییمبه کجا میروندشاید به سمت رودخانه !تو نیز کجای پاییز ماندیاخر چرا نیامدیبیا تا اب راهه ها را باهم ببینیم . . .دلم جنگل را می خواهد...
غرور گوگردی ام را بگیرانبگذار روی سیگاریکه نمی دانی برای به خاطر آوردنم استیا از خاطر بردنمبسرانم در ریه اتبه یاد روزهایی که نفست بودم...
تو نگران من نباشحالم خوب خوب استبه قول عزیزحالم نمره اش بیست استولی تو باور نکنوقتی فروغ می خوانمو سیگار به سیگاربرایت می میرم!!...
+ نمی تونستم از رفتن منصرفش کنم- پس چی کار کردی؟+ نشستم کنار دریچه، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..- بعدش رفتی خونه؟+ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..- بعدش چی؟ رفتی خونه؟+ آره رفتم خونه و همه عکس هاش رو جمع کردم...- سوزوندی؟+ نه، گذاشتم تو انبار..- چرا نسوزوندی؟+ دیوونه شدی؟ شاید برگرده!...
برایم سیگاری آتش بزنمیان لب هام بگذارو دور شو.پر از باروتم!...
جمعهدختریستکه هیچ مردیمویشرا نبافتهجمعهمردیستکه سیگار میکشدو دکمهلباسش راجا به جامیبندد...
نخستین مردکه نخستین سیگار را دود کردبی شکپیشگویی بودهکه سرنوشت پر حادثه ی مرابی کم و کاستپیش بینی کرده بوده است......
بوسه بر سیگار شب ها،رو به روی خانه ات با لبانم به خیال تو خیانت می کنم...
آمد کنار میزمدر انتظار قهوهدست من از غزل پُرسیگار دست او بودبیتم غزل نشد ، حیفکوتاه بود دیدارلعنت بر اسپرسونوشید قهوه را زود...
بیا با من زبان واکن به ذکر دوستت دارمکه لب روی لبانت لااله انت بشمارمقسم به آیه ی سرخ لبانت حضرت انگورلبالب از تو لبریزم .سراسر از تو سرشارماجابت کن مرا یک شب میان تنگ آغوشتکه با امن یجیب ....جان من تاصبح بیدارمبغل وا کن بچسبانم شبیه پیرهن در خودکه دکمه دگمه خودرا بر تنت بی وقفه بسپارمبیا و سر بکش لاجرعه لبهای مرا یا عشقکه طعم بوسه را بر شرم لبهایت بدهکارمسرم را روی زانوهای خود بگذار و خوابم کنکه داغ غصه ها را بر دل ...
توی "تاریکخونه" ی ذهنمچهره ی تو دوباره ظاهر شدزود فهمید این فقط عکسهاز خدا دل برید و کافِر شدنیستی، خونه شکل یک قبرهقبری اندازه ی دو تا قالیزده از تار و پودشون بیروناستخونهای نعش خوشحالیپای هر پنجره یه جای دنجواسه ی دسته ی کلاغا هستدود سیگارهای فکرِ به توداخل شیشه ی چراغا هستعکس آیینه ای که پا خوردهته فنجون قهوه افتادهیعنی هر کی که عاشقت باشهبه شکستن شدید معتادهمنطقم می گه برنمی گردیمی گه بنداز ...
تو شیرینی چو سیگاری که قبل ازترگ می چسبدپر از سم نفس گیری، که باشی مرگ می ارزد!!...
در شهر ما چشم ها عاشق می شوند، اماریه ها تاوانش را پس می دهند......
در این دنیای بی روزن...پی یک حلقه دود است ذهن منبدستم مانده سیگاری؛که از ته کرده ام روشن!...
اومدم پشت پنجره، گوشه ی پرده رو کنار زدم و خیره شدم به خیابونی که روبه روی پنجرمون بود.پاکت وینستون آبیم رو باز کردم، یه نخ از توش درآوردم و بین لبام نگهش داشتم.کام اول رو کشیدم:\پشت چراغ قرمز بودیم، پسربچه ی گل فروش بهم گفت:-عمو برا خانومت گل نمی خری؟نگات کردم.لبخند زدی.خواستم کیف پولمو درارمو برات گل بخرم که بوق ماشینای پشت سر بهم فهموند چراغ سبز شده و باید رفت!\دود کام اولم توو هوا پخش شد!کام دوم رو کشیدم:رو موتور بودم.از...
من به دنبال کسی بودم که "دلسوزی" کندهمدمم این روزها سیگار باشد بهتر است...
شبیه آخرین سیگار قبل از ترک، دلچسبیتو را میخواهمت اما گذشتن از تو الزامیست......
چرا نمی رقصی؟تاکسی پشت چراغ قرمز ایستاد. حاجی فیروزی از لابلای ماشین ها به طرف پیاده رو می رفت. زنی که با دختر کوچکش عقب تاکسی نشسته بودند رو به دخترش گفت: «حاجی فیروزو دیدی؟» دختر سرش را تکان داد یعنی دیده است. مردی که جلو نشسته بود گفت: «همین دیروز عید بودا، چشم به هم زدیم سال تموم شد.»راننده گفت: «یه چشم دیگه به هم بزنیم، به کلی تموم شده رفتیم.» دختر بچه پرسید: «کجا رفتیم؟» مادرش گفت: «هیچ جا... دارن شوخی می کنن.» راننده گفت: «آره عموجون، ...
سمی کشنده جای موهایت به دستمدادی که همراهم فقط سیگار باشداز شانه و آغوش تو خیری ندیدمپس سر همان بهتر که بر دیوار باشد....
یک نفر مدام سیگار میکشدزنی هنگام اشپزی ترانه ای غمگین را زمزمه می کند دختری به بهانه ی فیلم اشک میریزد پسری نیمه شب در خیابان پرسه میزندهمه دلتنگند همین......
ولنتاین،واسه سیگارم یه فندک جدید می خرم...
من نمیفهمم سیگار آدمو مریض میکنه یا این زندگیه مریض آدمو سیگارى میکنه...
غریبهسیگارت را حوالی دل منآتش مزنپس از واپسین عشقتنم پر از باروت است !...
چشم هایش قهوه ای بود و به حق فهمیده امقهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است......
آدَم یه پاکت سیگار بکشه ولی با شماها دردودل نَکُنه...
روز جهانی بدون دخانیات یا به تعبیری روز جهانی بدون تنباکو، عنوان روزی است مصادف با ۳۱ ماه مه هر سال که در سراسر جهان برای جلب توجه و تشویق افراد در راستای ترک محصولات دخانی، خواستار اجرای عدم مصرف این محصولات در یک بازه زمانی ۲۴ ساعته می باشد، این روز برای جلب توجه نسبت به شیوع گسترده تأثیرات تنباکو بر سلامت انسان در نظر گرفته شده که در حال حاضر منجر به مرگ و میری بالغ بر ۶ میلیون نفر در سال می شود و در کنار این معضل، حدود ۶۰۰۰۰۰ نفر مرگ غیرمستق...
تو این روزها که بازار اخبار کرونا داغه، عبارت گروه های پرخطر زیاد به گوشمون خورده و هربار از ته دلمون آرزو کردیم که خودمون و عزیزانمون تو این گروه ها نباشیم. ولی خیلی از عادت های نادرست زندگی مون ممکنه ما رو عضو یکی از همین گروه ها کنه؛ همین سیگارهایی که دود می شن و با دست خودمون روشن شون می کنیم یا مصرف سایر دخانیات که خطرشو جدی نمی گیریم، یه روزی ممکنه عرصه زندگی رو بهمون تنگ کنه و اون روز بازگردوندن سلامتی کار سختی می شه. میلیون ها آدم ت...
چشمهایش "قهوه" ای بود و به حق فهمیده ام"قهوه" از سیگار و قلیان اعتیاد آور تر است...
دختره میگفت عاشق بارونم چون وقتی زیرش گریه میکنی هیچکس نمیفهمهگفتم منم عاشق منقل و کبابم چون وقتی سیگار میکشم بابام نمیفهمه...
رهگذر داشت به لب سیگاریگفت آتش داری؟من نگاهی به دلم کردم و گفتم:آری...
یک استکان خالی و یک شعر ناتمامچشمان خیس پنجره در بارشی مدامدستی پر از دهان و دهانی پر از سکوتلب های نیمه باز و نگاهی پر از کلامفریاد های زنگ در از دست رفتگرسطلی پر از شکایت و تهدید و اتهامتصویر خاطرات پراکنده روی میزبا بسته های خالی قرص دیازپامسیگار روشنی که فقط دود می کندمثل دلی که سوخته در انتظار کام...
کاش همه ی زنها مردی را داشتند که عاشقشان بود..مردی که حرفهایشان را می فهمید..ظرافتشان را به جان می خرید..و روزانه چند وعده.. از زیبایی و خاص بودنشان تعریف میکرد...و کاش مردها؛زنی را کنارشان داشتند که عاشقش بودند.. که به آنها تکیه می کرد.. و قبولشان می داشت..آن وقت جهانمان پر می شد از زنانی که پیر نمی شدند، مردانی که سیگار نمی کشیدند و کودکانی که انسانهای سالمی می شدند....!...
بخت،هرجاکه به دست کسی انگشتر داد...بی گمان قسمت انگشت کسی سیگار است...
من به بهونه آشغال روزی ۱۰ بار میرم بیرون سیگار بکشمدیگه آشغالمون تموم شده بود رفتم انگشت کردم تو ناف بابام گفتم بابا من برم این آشغالا رو بذارم جلو در بیام...
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش !سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورشزندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست !رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورشجای من این روزها میزی ست کنج کافه هایک طرف سیگار و من ، یاد تو سمت دیگرش....
کاش همه دردا و افکارها با یه نخ سیگار دود و تخلیه میشد...
چرا روی بسته بندی سیگار درج می کنن که سیگار کشیدن کشنده ست،اما روی بسته بندی لوازم آرایشی خانم ها درج نمی کنن که دروغ حرومه؟...