گر نگاهت با دل شوریده ناساز آمده عشق در جان من از دیرینه با راز آمده هر نفس در سینهام صد شعله پنهان میشود آتش عشقت مگر با شور و با ساز آمده تا نشستی در دلم چون ماه در آیینهها صد هزاران جلوه در چشمم به پرواز آمده میروی...