متن باد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باد
وزش باد شانه می زند
زلفان سبز رنگ تپه ها را
غرش پی در پی
می شکافد ابرهای تیره آسمان را
جاری می کند
ابر روی زمین سیلاب اشکهایش را
و زمین با بوی دلپذیرش
خبر می دهد سیرابی خود را
سرخی، آلاله، سپیدی نرگسان منتظر
ساز برگها، آهنگ دلنشین...
پائیز سر رسیدو،
باد،
به گوشم می خواند،
سمفونی ی \ریمسکی کورساکف\* را
در شبانه های تنهائی!
*سمفونی ی معروفِ شهرزاد اثرِ\ریمسکی کورساکُف\
وقتی چشمانمان..
کنج اتاق خلوتی را می گزیند
می دانیم زمستان رسیده است
و عمر ما در رکود باتلاقی مسدود است
وقتی سوار الاکلنگ چوبی می شویم
و باد از سر ما می گذرد
لحظه ای طعم شیرین خوشبختی را می چشیم
احساس دوران کودکی
احساس باهم بودن
و احساس...
باز رسید پاییز
جدا شدی تو از من
مثل برگ یه شاخه مثل گل بهاره
نوازش باد ، آمد سراغ تو
دست نسیم برای بردنت
با باد همسفر شدند
بی آنکه بگویم حرفی
دست به دست تو سپرد
به خیال آشنایی تو از من جدا شدی
تو مرا به دست...
بی تو باران زد وبی چتر زدم دل به خیابان
عطر احساس قناری بکشد سمت درختان
کاش بودی که دلم بغض گلوگیر عطش را به هوا زد
باد بادیدن این صحنه فرو ریخت زبرگ و نم باران...
حجت اله حبیبی
باد می آید..
آری باد پاییز است.
تنها یک خواهش از تو دارم؛ باد می آید، موهایت را باز نکن؛ این باد بلای جان برگ هاست..
آری موهایت را باز نکن، باد عطر موهایت را می برد؛ آنگاه است که برگ ها گوش به باد می دهند و به دنبال...
برگ ها یکی پس از دیگری فرو می ریختند...
باد آن ها را با خود برد...
این رفتن پاییز را نشان میداد...
و چه سخت بود برگ هایی که درون خود جان میدادند...!
نویسنده : زهرا رحیمی
شبیه رفتن من اشک های تو هم جاریست
نپرس آن روز بی چارگی ام به خاطر کیست
تو آفتاب حیات آوری برای همه
اگر من آدمکی برفی ام گناه تو چیست؟
شکستی و ریختم به پایت جهانم را حالا
برو برای همیشه ، خرابه جای تو نیست
شبیه باد اگر...
سر به سنگ نه ، سر کلنگ باید بزنم
آهو که شدم ، پلنگ را باید بزنم
این برکه ی کوچک که مرا خواهد خورد
ماهی که شدم به دلِ نهنگ باید بزنم
آتش به لب و به چشم باران دارم
سر سبزی دهکده به دامان دارم
من مقصد مرغان...
خودم را از همه دریغ میکنم
پیراهن گُل گلیه تابستانیم را میپوشم
پنجره را باز میکنم ، به بوته های خار لبخندی پیشکش میکنم ، که خجالت میکشند و گل میدهند
چراغ هارا خاموش میکنم ، پرده هارا کنار میکشم
خورشید را به خانه دعوت میکنم ...
آفتاب دستو دلباز...