متن باد
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باد
باد با عطر تنش شانه به مویت زد و رفت
ماه با دیدن تو خنده به رویت زد و رفت
ماه در کنج افق خیره به چشمان تو شد
همدم باد صبا بوسه به کویت زد و رفت
دست خورشید زده نور محبت به سرت
بوسه بر روی لب زمزمه...
وزش باد شانه می زند
زلفان سبز رنگ تپه ها را
غرش پی در پی
می شکافد ابرهای تیره آسمان را
جاری می کند
ابر روی زمین سیلاب اشکهایش را
و زمین با بوی دلپذیرش
خبر می دهد سیرابی خود را
سرخی، آلاله، سپیدی نرگسان منتظر
ساز برگها، آهنگ دلنشین...
پائیز سر رسیدو،
باد،
به گوشم می خواند،
سمفونی ی \ریمسکی کورساکف\* را
در شبانه های تنهائی!
*سمفونی ی معروفِ شهرزاد اثرِ\ریمسکی کورساکُف\
وقتی چشمانمان..
کنج اتاق خلوتی را می گزیند
می دانیم زمستان رسیده است
و عمر ما در رکود باتلاقی مسدود است
وقتی سوار الاکلنگ چوبی می شویم
و باد از سر ما می گذرد
لحظه ای طعم شیرین خوشبختی را می چشیم
احساس دوران کودکی
احساس باهم بودن
و احساس...
باز رسید پاییز
جدا شدی تو از من
مثل برگ یه شاخه مثل گل بهاره
نوازش باد ، آمد سراغ تو
دست نسیم برای بردنت
با باد همسفر شدند
بی آنکه بگویم حرفی
دست به دست تو سپرد
به خیال آشنایی تو از من جدا شدی
تو مرا به دست...
بی تو باران زد وبی چتر زدم دل به خیابان
عطر احساس قناری بکشد سمت درختان
کاش بودی که دلم بغض گلوگیر عطش را به هوا زد
باد بادیدن این صحنه فرو ریخت زبرگ و نم باران...
حجت اله حبیبی