متن باران
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باران
                    
                    
                    من زیر باران خاطرات  تو 
بدون چتر می ایستم... 
یک سرماخوردگی روحی ، می ارزد به مرور آن خاطرات شیرینِ گذشته • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
                
                    
                    
                    موهای تو نمناک و پریشان باشد
جاده و منظره و نم نم باران باشد
لبت شیره انگور و گل تریاک است
اختیار هر دومان دست خیابان باشد
گردنت شیشه و این شیشه پر از کنیاک است
بی گمان مستی در آغوش تو آسان باشد
در تو زشتی نه زیبایی وحشتناک...
                
                    
                    
                    بی چتر زیر باران بود و من محو تماشایش شدم
صورتش با قطره های کوچک باران تماشایی تر است
 
ارس آرامی
                
                    
                    
                    (( اسب سیاه بالدار ))
آسمان
در آغوش ابرهای تردید
با لهجه ی من حرف می زد
باران
نام کوچک دختری را میخواند
که در نیمه شبی تاریک
پشت انفجار باورهای سست
زیر شمعدانی های مرده
عروس میشد
طعم گس بوسه هایش
چشمه ها را فرو می خورد و پس...
                
                    
                    
                    خدایا ؛
به ﺭﺳﻢ ﺁﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﻫﺎﯼ خیس زیر باران
برای آخرین کوچ زمستان
به فانوسِ میان ظلمت شب
در مسیر خواب...
مرا هم مثل باران ، با طراوت کن...
ﻣﺮﺍ هم مثل فانوس ، روشنایی بخش...
خدایا ؛ 
چون اقاقی های سرگردانِ پائیزان ،
مرا بی تاب خود گردان...
خدایا...
                
                    
                    
                    یادت باشد!
اگر باران نبود،رنگین کمانی هم وجود نداشت!
                
با باریدن باران گل از گلش می شکفت.جوری به پیشوازش می رفت که انگار سالهای سال منتظرش بوده است.چشم هایش را می بست،دستانش را باز می کرد و خودش را در آغوش باران می انداخت.همراه با آوای باران ترانه می خواندو شادمانه سرور می کرد،طوری که انگار نیمه ی گمشده...
                    
                    
                    یک نامه ی عاشقانه حتماً بنویس
 با  عاطفه و مِهر  فراوان  بنویس
 بنویس ؛ خدایا دلمان سبز  شود
 با خطّ خوشت زیر باران بنویس
... 
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
                
                    
                    
                    یک نامه ی عاشقانه حتماً بنویس
 با  عاطفه  و  مِهر  فراوان  بنویس
 بنویس ؛ خدایا دلمان سبز  شود
 با خطّ خوشت زیر باران بنویس...
...
بهزاد غدیری / شاعر کاشانی
                
                    
                    
                    جادوی شرقی چشمان تو
صبح شاعرانه و مضراب بلورین باران بر خشت خیس خیال من است
و مژده رسیدن فواره انتظار را به خورشید بشارت می دهد...
ارس آرامی
                
نم نمای بارون وقتی می باره من تمام وجودم پر از عشق میشه .. چترمو کنار گذاشتمو خودمو به کوچه پس کوچها سپردم این باران پر هیاهو هم انگار شوق خیس کردن لیلی مثل منو داشت منم خودمو به اون سپردم تا خیس شم ... و ذره ذره وجودم زیر...
 
                     
                 
                     
                     
                 
                     
                 
                     
                 
                 
                     
                 
                     
                     
                     
                     
                    