متن حسرت دیدار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات حسرت دیدار
ای عشق به خانه قلبم برگرد
هنوز دروازه های قلبم به روی تو باز است
باد و باران عشقت را باخود آورد
ولی هیچ کدام نتوانست شوق دل من را از تو دور کند
عشق جانم
تشنه ام
به عطر نگاهت
که در هوای
این فاصله
خشکیدم💔
پاییز باشد
باران ببارد
پنجرهها حکم حبس ابد میدهند
آنگاه که تو نباشی
چه فرقی میکند
تو که نباشی
همین لحظه هام هم
برای من جهنم است...
خشکیده بر لبانم
لبخند مهربانی
کز شوق خنده هایش
عمریست بی قرارم
ویرانه کند قلب مرا،
گوشه ی چشمی ز نگارم.
در حسرت یک بار بغل کردن تو،
چه آسان دل ما مُرد...
نیست ما را، ز دنیا طلبی.
جز رخ دلربای او.
لبهای تو بهترین جایگاه است،
برای بوسه هایی از جنس دلتنگی.
هر بهاران را نبین کز عشق خود می نغنوی
چون بهاران میرسد پایان، زمستان میشود.
آدمی کز درد دوری میدهد فریاد و زار
چون فغان پایان رساند، یار مستان میشود.
تو دوری و من
همیشه به بوی تنت دل بستهام…
مرا از بادها پس بگیر
از رودها.....
هم صدا با آواز باد
صدایت می زنم
و در مسیر رود
به پایت می پیچم
ز جهانم این بس،
که دو چشمان تو شوق نفس در تن ماست.
کمی بیشتر کنارم بمان
زیر آن باران پاییزی که
التماس هایم را ندیدی
اشک هایم گلاویز با باران
بازهم ندیدی
اما اینجا نه پاییز نه باران نه دنیای واقعی است
این خواب به صد بیداری می ارزد
پس تو را جان کسی که دوستش داری
کمی بیشتر بمان ...
دلم طلب دارد،
ز تو دو چشمانت.
پلک وا کن تا ببینی من گرفتار توام،
آنچنان کز سر شب تا به سحر پلک نزاشتم بر هم.
عاشقی کرده فقط،
قسمت ما حسرت دیدارش را.
پر رنج ترین لحظه ی دل دادن،
دل کندن از آن چشم سیاه توست.
هرکجا، سازم رها، موجِ نگاه،
باز هم، چشمِ دلم، سوی تو هست...
مشتاق دیدار توام.
آن دم که میگیرد ز تن چشمان تو جان را.
کاش امشب..،
تو به خواب منِ دل خسته پیدا بشوی.
ڪاش امشب…
ڪاش امشب باران میبارید،
ڪاش خیابانها خیس از عطر خاطرہ میشدند،
ڪاش ڪسے در گوش دل، زمزمهاے از جنس آرامش میخواند،
ڪاش ماہ، دلش براے دلدادگان تنگ میشد و نورش را مهربانتر میتاباند،
ڪاش… ڪسے از دوردستها، بیبهانہ دلتنگم میشد!
ڪاش امشب، باد پردههاے انتظار را ڪنار میزد،...