متن روزگار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات روزگار
روزگار بالا و پایین دارد
خنده و اشک را به روزها و شبهایمان می دهد
آفتاب را در آغوشمان می گذارد
ماه را به چشمانمان هدیه می دهد
ولی دل گرمی میخواهد
ثانیه های بیداری مان
تا دستانمان یخ نکنند
و دلمان نپوسد
و گرنه همه اش می شود عادت...
چه ساده ایم ! در این ایستگاه خالیِ متروک
نشسته ایم کماکان به انتظار ... بِمانَد
چه روزهای قشنگی قرار بود بیایند
چقدر شاکی ام از دست روزگار ... بِمانَد !
آدم های این روزگار؛
زندگی هایشان
همانند کویر است.
با روزهایی گرم و
شب هایی سرد و یخبندان.
ترک های بی شمار قلب هایشان
حتی اجازه نمی دهد،
امیدی به آب و آبادانی داشته باشند.
آدم های این زمانه
بیش از اندازه همانند کویرند.
همانقدر سرد،
همانقدر بدون امید
و...
چقدر در حالاحالاهای نبودنت
امروزگار من
پر از فرداهایی ست
که هنوز نرسیده اند
و من همیشه
بوسه های تو را کال می چینم....
جلال پراذران
این روز ها تازه فهمیدم که روزگار قمار باز ماهری ست و من نباید بدون تجربه این بازی را با او به راه می انداختم.....محدثه بخشی