متن زمین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زمین
چندیست که از چهره ی خندان خبری نیست
ابری شده دلها و ز باران خبری نیست
حالا که درختان همه سبزند و زمین سبز
صد حیف که از فصلِ بهاران خبری نیست
دلها همه پژمرده شد از سختی ایّام
در سینه ی پُر درد ز درمان خبری نیست
درگیر به...
آواره ام
حال آوارگان را می فهمی ؟
سرزمینی داشتم ، خلاصه در آغوشت ،بوی تنت و صدای نفس هایت
و هبوط چیزی شبیه همین بود
چه تبعیدگاه کوچکیست زمین
وقتی آغوش تو نیست
سولماز رضایی -سازهای آبی
در فکر آسمان بودم و هزاران سوال ذهنم را مشغول کرده بود. تا بحال به آسمان با دقت نگاه کردید؟!.... عجب خلقتی است
بلندپروازی هایم تمامی نداشت.... 🕊
با آمدن کسی از فکر پریدم
گفت:چرا به آسمان نگاه میکنی؟ از آن بالا دل بکن بیا همین پایین را نگا کن.....
قلب دنیا زخمی ست
قلب کره ی خاکی می لرزد
و قلب زمین ...
در تپش اضطراب می غلطد
و دنیایی که پر از سکوت سه بعدی ست
حقیقت با کدامین عقربه های ساعت
خود را آویخته است که پیدا نیست
هر دو نالان اند
زمین از لگد مال شدن...
ماه در یک شب به زمین می رسد
و دنیا همیشه ...
در یک وضع عادی نمی چرخد
زمان مسدود است
و خواب از چشمانمان پریده است
ماه در یک شب به زمین می رسد
و ما می دانیم ...
که چقدر راه را بی میل آمده ایم
هیچ کس...
وزید نسیم،
--به گوش زمین
□
چه زیباست؛
--صدای خدا...
ای بهارم
وقتی از راه می رسی،درختان سیب
شکوفه نثارت می کنند وگل های آفتابگردان از خورشید جمالت می چشند
آسمان از شوقت می گرید و زمین با یادت بارور می شود
به راستی چقدر خوش قدمی که تمام خوبی ها را به همراه داری.
پس من چگونه عاشقت نباشم...
پنجره را بگشا بر روی تمام خوبی ها
کینه ها را فراموش کن
قلبت را کمی به آرامش دعوت کن
ببخش کسی را که دلت را شکست
ببخش دستی را که سیلی محکمی بر صورتت زد
زمین گاهی تهی شدن می خواهد
گاهی لم دادن دلش می خواهد
و گاهی...
با نام خالق شکوفه های بهاری
جوانه زدن های شاخه های خشکیده را دوست دارم، مثل کودکی که بعد از بازی، بخواب عمیق رفته و کم کم بیدار میشود و همه میدانند، پرانرژی تر از روز قبل خواهد بود!
بهار کم کم می آید، پلک هایم را میبندم و تجسم...
صدای رد پاهایش بود که نغمه رسیدنش را سرمیداد مسیری طویل را آرام آرام طی میکرد اهسته اهسته گام بر میداشت نزدیک و نزدیک تر میشدهمگان مست عطرش شدند و ازجمالش درحیرت رفتند آن قدر مقتدرانه گام برمیداشت و راه می پیمود که درختان به احترامش از خواب زمستانی برخاستند...
زمین را به خیال نمی آورند
بعضی!!ها که،
در آسمان نشسته اند
گل های معصوم اما،،،
بی اندیشهٔ آسمان
قالی نشین شده اند!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
امروز برف می بارید و دل من یاد تورا کرد
آسمان شب که اکثر اوقات تیره بود ، امشب قرمز شده بود
کاملا رنگی که مورد پسند تو بود
نور تیر چراغ برق ، بر روی برفهای سفید رنگ سطح زمین می تابیدند و بلورهای برف را واضح می کردند...
سنگینى مى کند
این غم غریب ، در نگاه من
مثل آسمان ؛ که روى شانهٔ زمین ..!
آهاى ...!
مى آید صدایم .؟
یک نفر کمک کند...!
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو