متن عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عاشقانه
                    
                    
                    تو نمی دانی اما 
در قلب من 
تمام راه ها به تو می رسد
حتی بیراهه ها...
                
                    
                    
                    از دورِ بازوی احساس
تا دورِ کمرِ قلب ...
با متری از مهر
اندازه گرفته مرا عشق
تا بدوزد برایم
آغوشی...
                
                    
                    
                    اغراق نمیکنم که او دینم بود
در تلخیِ غم، شفای شیرینم بود
من پای دلش دخیل میبستم چون:
در صحنِ دلم حضرتِ مُرفینم بود ...
                
                    
                    
                    او ماه بود؛
گاهی کامل و پرنور،
گاهی زخمی و رنگپریده...
اما این چیزی از ماه بودنش کم نمیکرد؛
ماه برای آسمان، همیشه ماه است.
                
                    
                    
                    دوستت دارم عزیز من 
و دوست داشتنت مرا شجاع میکند
                
                    
                    
                    🍂  
درختان لخت شدهاند  
مثل دلم  
که بیلبخند تو  
پاییز را  
با تمام برگهایش  
گریه میکند.
                
                    
                    
                    باد میوزد،  
و من  
در پیچوتاب شال گردنم  
دنبال ردِ آغوشت میگردم…  
تو نیستی،  
اما پاییز  
همهچیز را به یادت میآورد
                
                    
                    
                    🍁  
پاییز آمد  
و برگها،  
مثل خاطرات تو  
یکییکی از شاخههای دلم افتادند…  
بیصدا،  
بیادعا،  
اما با درد.
                
                    
                    
                    🌙  
شبهای پاییز  
سردند…  
اما من  
با فکر تو  
دستهایم را  
در جیب خاطراتت گرم میکنم.
                
                    
                    
                    «برف میبارد،  
و من به تو فکر میکنم…  
به آغوشی که از هزار پتو گرمتر است،  
و لبخندی که زمستان را بهار میکند.»
                
                    
                    
                    در کنارت شکفتم خواهی بری؟ برو
راز دل بگفتم خواهی بری؟ برو
نیستم هرگز من آن گدای عشق
پس چرا مانده ای هر چه زودتر برو
                
                    
                    
                    بـرخــیز که آغـــاز ترانه هستی
یارِ دلِ مـن تو بی بهانه هستی
ای آنکه جهانم شـده زیبا با تو 
مفهوم قشنگ عاشـقانه هستی
                
                    
                    
                    لحظـے اے با فــڪر تو زیستن، 
بیارزב ڪل בنــیـا را...
                
                    
                    
                    این جهان
 تلخ تر
از قهوهی ترک
تو 
به آواز دلت 
شیرین کن
                
                    
                    
                    مثل همین چایی که لبریز،است  ولب سوز است 
گرم  است آغوشت برایم  مثل آن  روز است
با تو تمام روزهایم تازه میگردد 
از بس هوای بودنت همواره نوروز است
                
                    
                    
                    دلتنگ توام خط بزن این فاصله هارا
دنبال تو گشتم همه ی قافله هارا 
زخمی که به دل دارم از این فاصله قدری ست 
کز یاد ببردم همه ی آبله هارا 
ازچلچله ها بسکه سراغ تو گرفتم 
مجنون تو کردم همه ی چلچله هارا 
با سلسله ی موی تو شاعر...
                
                    
                    
                    بـے تو בر هر نفسم، 
پاییز בر جریان است.
                
                    
                    
                    عشق בل من چهرـہ نمایان بنما. 
وقت حضور است.
                
                    
                    
                    مملو است בر خاطراتم، 
رב پاے چشم تـــــو...
                
                    
                    
                    عمریست کـہ בلتنگ توام، 
جاے تو خالیست کجایی؟
                
                    
                    
                    چشمانت  
مثل نسیم صبحگاهی  
از لابهلای برگهای نازک بید میگذرد  
و صدایت  
روی موجهای آرام دریا  
لالایی میخواند برای ماهیهای خسته
لبانت  
رنگ انار ترکخوردهی پاییز است  
وقتی که خورشید  
با انگشتان طلاییاش  
گونههای آسمان را نوازش میکند
و من  
در امتداد نگاهت  
مثل پرندهای گمشده  
به سمت روشنایی پر...
                
یاבت چـہ زیبا کرבہ ویرانـہ בل ما را.
 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                