متن محبت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات محبت
محبت
بنواز سری را سر بازوی محبت
بگذار دلت را به ترازوی محبت
یکبار که از قرعه قسمت خبری شد
بسیار بخوان نغمه به پهلوی محبت
هربار که دلتنگ بهاران شدی ای جان
بسپار دلت را به پرستوی محبت
یکروز از این عمر گران فرصت اگر بود
بنشین به تماشای...
هر چند که سرد است جهان با دلِ خونم؛
جاری ست، از او، غم، به رگِ حسّ جنونم؛
صد شکر که در فصلِ زمِ پُرنمِ دنیا،
با مهرِ محبّت شده دل گرم، درونم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
من نیگا، رفتم دمه مغازه گفتم محبت داری، لبخند زد
گفتم انقد کمه، میخوام ببرم،
گفت ندارم تموم کردم.
همه جارو گشتم پیدا نشد که نشد..
یهو یکی رو دیدم که آشنا میزد، یه آدرس داد گفت اونجا پیدا میشه.
رفتم یه محله قدیمی تو کوچه پس کوچه، آخر یه...
♥️ℒℴνℯ♥️
♡پدر میگفت:
محبتت را به برگ ها سنجاق مزن
که باد با خود می بَرد...
محبتت را به آب جویی بریز
که با ریشه ها عجین شود...
ریشه ها هرگز اسیر باد نیست...
♡مادر میگفت:
پروانه ی محبتت را
به تار عنکبوتی بینداز که سیر نباشد...
محبتت را به...
کمیاب ترین آدم هایی که واژه انسانیت برازنده شان است
کسانی هستند که می دانند ممکن است محبت شان هیچ وقت جبران نشود
ولی باز هم محبت می کنند…!
اشک باران
پزشک خودکارش را روی میز می گذارد و به صندلی تکیه می دهد:« اگه همه ی حرفایی که می زنم خوب گوش بدی؛ حالش زود خوب می شه».
سرم را تکان داده و او ادامه می دهد:« دستور العملش ساده ست. صبح، ظهر، شب، یعنی حداقل سه وعده در روز؛...
خواهشاً وقتی یه نفر یه کاری براتون انجام میده حداقل تشکر نمیکنید نگید وظیفه بود هیچکس وظیفه ای در قبال شما نداره و اگر کاری براتون میکنه از لطف و محبت و مهربونیشه
محبت:
نمی دانم محبت را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود
بر چه گُلی بنویسم که هرگز پر پر نشود
بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود
بر چه آبی بنویسم که هرگز گِل آلو نشود
و سر انجام بر چه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود....
محبت
مجذور شعاع نگاهت
ضرب در عدد پی
مساوی است با
مساحت محبتت
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
یلدا با مهر و محبت یلداست
با دوست داشتن ...
عشق ...
علاقه ...
عاطفه...
با دستهای اناری مادرم
با خاطره های شیرین پدرم
یلدا بهانه ای ست برای از تو گفتن
رعنا ابراهیمی فرد
دلم دیگر ز دست غم تکیده
به جای اشک ز دیده خون چکیده
محبت گشته آهویِ رمیده
سگِ دل بی امان سویش دویده
ندارد این دلم تاب جدایی
محبت را کنم دائم گدایی
سگ دل را بگو آرام گیرد
زبان واقِ خود در کام گیرد
سگ دل گَر نشیند با...
گل سرخ محبت را به گل آبی روحم بدل میکنم
اسب سیاه مرادم را به رنگ سپید می آلایم
هر دویشان را در دریای آرزوها می رویانم
و در بقچه ای از محبت تقدیمش میکنم به تو
ساناز ابراهیمی فرد