متن کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کوتاه
نگران دست هایت هستم
که بعد از،
از دست دادن من ، به که ، دست خواهد داد.
مثل یک ماهی گلی در تنگنای این قفس
سال من بی چشم دریایی تو آغاز شد
در کنج خیالم ز لبش، بوسه چیدم.
خداوند گناهم را ببخش، توبه توبه.
چشمان تو بهترین بهانه است.
تا چشم بپوشم ز چشم دگری.
امین غلامی (شاعر کوچک)
بازتاب چشم تو در چشم من.
چشم مرا، بی نیاز از هر سیه چشمی کرد.
گویی تمام دریاهای جهان به چشمان تو میریزند
و من آخرین غرقه ی این اقیانوس آبی ام…
تمام معادلات جهان را بهم ریخته ای
وقتی نیستی هم
هستی…
بغلم کن ؛
یجوری بغلم کن که انگار
مُرده بودمُ دوباره
زنده شدم
صبح است و دلم لک زده لبخندت را.
آن گونه ی سرخ و آن لب قندت را.
من پزشک نیستم، اما درد خود میدانم.
دوری از آغوش گرم توست، که سخت بیمارم.
مرا آنچه گناهی بود این بود...
کمی دوست داشتن تو در خیالم...
و چه عالیست.
خیالی که لبخند میشود بر لب من.
مثل خیال داشتنت.
به دیدار تو می آیم نه با پا با دو چشم دل.
مرا با آن سیه چشمان خود، میزبانی کن.
چشمان سیاه تو دیوانه کننده است،
حال منو دریاب مگر بدتر از این هست.
مثل آن ماهی افتاده به دام صیاد.
من به دام نگه یار گرفتار شدم.
خبر داری که چشمان سیاهت
شده عشقی پنهان در وجودم.
چشمانم تشنه ی عشق بود،
کاش از چشمانت عشق چکه نمیکرد.